سخنی با بازدیدکنندگان عزیز

با عرض سلام خدمت شما دوستان عزیز
در پی گسترش فیلترینگ سایتها متاسفانه و یا خوشبختانه وبلاگ حاضر فیلتر شد...در همین راستا اقدام به راه اندازی وبلاگهای دیگری با همین آدرس کردیم ولی آنها هم از این عمل مصون نماندند...
آدرس وبلاگ جدید را برای شما میذارم و امیدوارم که حتما به ما سر بزنید و ما را خوشحال کنید...
به امید آزادی سبز...
خاکستر...

اهانت به شیخ در نمایشگاه

حمله به کروبی و زخمي‌ شدن او از ناحيه سر حضور مهدی کروبی در نمايشگاه مطبوعات برای ساعاتی اين نمايشگاه را به صحنه رويارويی هواداران و مخالفان او بدل کرد. به گزارش گروه سياسی آفتاب، پس از آنکه مهدی کروبی همراه با حمايت و شعارهای موافق هواداران‌اش به نمايشگاه وارد شد، در جريان بازديد از برخی غرفه‌های نمايشگاه با هجوم تعدادی نيروهای لباس شخصی مواجه شد که بنا به برخی گزارش‌ها با در دست داشتن چوب و سر دادن شعارهايی عليه او به وی حمله ور شده و عمامه وي‌ را از سرش انداختند. در جريان اين حمله تعدادی از مردم و محافظان کروبی با مهاجمان درگير شدند همچنين بر اساس برخی تصاوير کروبی از ناحيه سر دچار جراحت شده است.
جمعیت به پشت غرفه روزنامه های اعتماد، سرمایه و وطن امروز و همچنین طبقه فوقانی نمایشگاه کشیده شد که منجر به تخریب غرفه های پشت این روزنامه ها شد.حضور کروبی در نمایشگاه مطبوعات امسال موجب بروز تنش در این نمایشگاه شد.به گزارش مهدی کروبی یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و همراهانش در حالی که برای بازدید از نمایشگاه مطبوعات امسال وارد نمایشگاه شده بودند با شعارهای سیاسی یک عده در نمایشگاه مطبوعات مواجه شدند و این امر موجب تشدید شعارها میان دو گروه شد.
بنابر این گزارش، جمعیت به پشت غرفه روزنامه های اعتماد، سرمایه و وطن امروز و همچنین طبقه فوقانی نمایشگاه کشیده شد که منجر به تخریب غرفه های پشت این روزنامه ها شد.در این بین برخی غرفه ها مانند "برنا" که برای جلب مخاطب از وسایل صوتی و تصویری استفاده می کنند اقدام به پخش آهنگ تکنو با صدای بسیار بلند نمودند تا صدای حامیان کروبی در این میان محو شود.در این حمله فیزیکی به کروبی، عمامه کروبی به زمین افتاد و پرتاب اشیا به کروبی منجر به مصدوم شدن این کاندیدای انتخابات شد و فردی نیز در اقدامی عجیب لنگه کفشی را به سمت کروبی پرتاب کرد.در این میان محافظان کروبی که از سوی نهادهای امنیتی تعیین و انتخابت شده و وظیفه حفاظت از کروبی را برعهده دارند، تلاش های فروانی را برای حفظ جان و جلوگیری از هتک حرمت کروبی انجام دادند.
سپس در ادامه این حاشیه ها، کروبی به طبقه فوقانی نمایشگاه رفت و نمایشگاه را ترک نمود با این حال حامیان وی با ادامه حرکت خود به طبقه همکف آمده و پس از دادن شعارهایی پراکنده شدند.
من واقعا نمیدونم که این حرکات چه معنایی میده...اون از روز قدس که آقایون چاقو میکشن و کارای دیگه انجام میدن و اینم از امروز که با چوب و چماق راه میوفتن دنبال دیگران !!!!! خدا عاقبت ما رو ختم بخیر کنه...اگه ما این کار ها رو انجام میدادیم معلوم بود که چه بلایی سرمون میاد یا نه؟
واقعا برای بعضیا متاسفم...متاسفم که نام اونا رو میذارن خداپرست...حداقل حرمت ایران رو جلوی اون همه خارجی حفظ میکردید...حداقل حرمت موی سفید و سن بالای شیخ رو نگه میداشتید...حداقل کمی به شرافت خودتون اضافه می کردید و این عمل قبیح رو انجام نمیدادید...
نمیدونم با این کار ها چی رو میخواید ثابت کنید ولی بدونید که اینطوری به خودتون ضربه خواهید زد...
--------------------------------------------------------
در ضمن آیت الله بیات زنجانی بصورت تلفنی با شیخ اصلاحات صحبت کردند و این عمل زشت رو محکوم نموندند ایشان خاطر نشان کردند این هتک حرمت ها نشان از موفقیت دارد آیت الله بیات زنجانی در گفنگو با مهدی کروبی، مقاومت وی را در برابر تخریب ها ستود...
مرجع عالیقدر غروب روز جمعه اول آبانماه، در گفتگوئی تلفنی با حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی، ضمن تقبیح حرکات زشت اخیر در جهت تخریب شخصیت ایشان، مقاومت آقای کروبی در برابر نامهربانی ها و بی مهری های موجود را ستودند.معظم له در این گفتگو، حجت الاسلام و المسلمین کروبی را شخصیتی مومن، مبارز و غیر قابل حذف خوانده و خطاب به ایشان فرمودند: به هر میزان موثر باشید، در برابرتان ایستادگی می کنند و این هتک حرمت ها نشان از موفقیت شما دارد.
"خاکستر"

وحدت ملی !!!

سلام دوستان عزیز
بعد از چند مدت گرفتاری دوباره شروع به تایپ کردن کردم و اینار به بحثی که امروزه بعد از یه مدت خاموشی ناگهان داغ میشود و سر وا میکند می پردازم...آری بحثی بنام وحدت ملی که در این یک ماه به آشتی ملی هم بدل شده است...در این پست بیشتر می خواهم در مورد وجود این بحث از آغازش حرف بزنم که از چه جایی مطرح شدو به کجا رسید...امیدوارم که وقت داشته باشید و این مطلب را مطالعه کنید...
همانطور که شما دوستان خوبم می دانید برای اولین بار اسم وحدت ملی از زبان "ناطق نوری" بیرون آمددر حالیکه که در اون زمان اصلا معلوم نبود که این طرح کارشناسی شده است یا نه؟! آیا برای گفتن چنین حرف و طرحی پشتیبانی وجود دارد یا خیر؟! البته در اوایل این حرفها و سوالات زیاد پایدار نبود و بعد از تنها یک ماه که از این سخن گذشته بود توسط خود ناطق نوری نفی شد...وی بیان کرده بود که این طرح شکست خورده است یعنی این کودک نوپا در بدو تولد چشم بست...ناطق نوری بیان کرده بود که این فقط و فقط یک پیشنهاد بوده و اصلا به دنبالش نیست...بالاخره ناطق نوری با این جملات آتشی که شعله نکشیده بود را خاموش کرد .
ولی باز هم فرد دیگری این موضوع را بیان کرد و او کسی نبود جز یار قدیمی ناطق نوری و دوست او یعنی علی لاریجانی که به تازگی بر مسند ریاست مجلس نشسته بود...او از این طرح حمایت کرده بود و با سخنان ناطق کاملا موافق بود که همین باعث موضع گیری توسط هم حزبانش شد یعنی طرفداران و حامیان دولت به هیچ عنوان با چنین طرح و تئوری موافق نبودند بطوریکه حتی حسینیان و ذاکر این حرکت را به شکست اصولگریان مانند کرده بودند...
در این زمان ناگهان انگشت اتهامات بسوی اصلاح طلبان چرخید و این ادعا مطرح شد که اینان هستند که موضوع را علم کرده اند و خواستار این هستند که به این ترتیب قدرت را از ما بگیرند در حالیکه احزاب اصلاح طلب جز تعداد محدودی افرادی که در حزب کارگزاران حضور داشتند با این طرح مخالف بودند و آن را فرار دولت از بار مشکلات تعریف می کردند ولی دولت با ابزاری که در اختیار داشت سعی میکرد که این طرح را به اصلاح طلبان معطوف کنند...
که این کار با نطق کرباسچی در حمایت از طرح مذکور بالا گرفت و کار تا جایی بالا گرفت که هاشمی رفسنجانی لب به سخن گشود وی این سخن را بیان کرد که "ابتدا طرح وحدت ملی را ناطق نوری بیان کرد که اصلا اصلاح طلب نیست بعدا توسط لاریجانی دنبال شد که او هم اصلاح طلب نیست و پس از وی نیز جامعه روحانیت مبارز آن را مطرح کرد (البته باید اینجا یادآور بشم که عسگر اولادی این بخش از صحبتهای رفسنجانی را تکذیب کرده بود) و تنها زمانی کرباسچی از این طرح حمایت کرد ورق برگشت و گفتند که اصلاح طلبان پشت این قضیه هستند در حالیکه آنها کاملا با آن مخالفند این طرح ناطق نوری بود پس آن را وارونه جلوه ندهید.."
بالاخره دوران انتخابات فرارسید و این طرح در آن بلبشو از یاد رفت ولی انگار سرنوشت این طرح با ایران گره خورده چون رویدادهای تلخ بعد از انتخابات باعث شد که دوباره این موضوع به شیوه های گوناگون مطرح شود در این زمان آیت ا... مهدوی کنی و رفسنجانی مطالبی را بیان کردندکه بیشتر در همین حوزه آشتی ملی می چرخید ولی اینبار هم حامیان دولت ساز ناسازگاری سر دادند و طوری وانمود کردند و می کنند که انگار هیچ حادثه ای رخ نداده است و وضع را عاری از مشکل می پندارند و حتی بعضا بیان می شود که این طرح تنها برای فرار آشوبگران است .
حالا در این دوران هرکس از راه میرسد و مطلبی را به عنوان رهایی از وضع موجود مطرح میکند و آن را بنام آشتی ملی بنام می زند و تا حالا این افکار گوناگون شبیه تن پوشی شده که چندین تیکه و وصله دارد که شاید قراره لباسی باشد که بر دهان گروهی که معترضند قرار بگیرد...حال در این زمان هرکس یه چیزی میگوید یه طرف میگه نباید سازش را به حقوق مردم ترجیح بدهیم و گروهی دیگر در این فکر هستند که نباید این بحث باعث فرار مجرمین اصلی شود...
آن چیزی که فعلا اصلا مورد توجه قرار نمیگیرد خواست مردم هستش بطوریکه ممکنه که این بی اعتنایی به مردم باعث بشود که راهشان عوض بشه و مردم مسیری دیگری را نا خوداگاه انتخاب کنند حالا بماند که برخی میگویند اصلا معترضی وجود ندارد و اگر هم باشد تعدادشان بسیار قلیل و کمه...به نظر من در این طرح یک موضوع در نظر گرفته نشده است و آن نقش مردم در چنین دولتی است کدامین نقش را به ما مردم باید واگذار کنند...نقش ناظر و یا شایدم باید یکی از طرفین باشیم؟؟!!
کدام؟؟
"خاکستر"

دموکراسی

سلام دوستان عزیز بحثی که امروزه داره مثل نقل و نبات تو زبون مردم عادی میچرخه و همه به یک نحوی موضوعات مختلف رو به سمتش می کشند بحث آزادی و یا وجود دموکراسی در جوامع است...این موضوع و مسایل پیرامون آن گاهی بدون اطلاع از اصل آزادی و تعاریف مربوط به دموکراسی بیان میشه و درواقع برخی تنها اسم و کلمه رو بلدن و از آنها چیزی نمی دانند و هدفی ندارند تا به این اصل دست پیدا کنند...همین موضوع باعث شد تا چند کلامی در مورد دموکراسی صحبت کنم...

دموکراسی برگرفته از واژه يونانی دِموس ، به معنای مردم است . در حکومت های دموکراتيک ، اين مردم اند که بر قانون گزار و دولت حکومت می کنند.اگر چه تفاوت های جزئی ميان حکومت های دموکراتيک مختلف جهان به چشم می خورد، برخی اصول و شيوه های خاص دولت های دموکراتيک را از ساير اشکال دولت ها متمايز می سازند.

*دموکراسی شرایط خاص و دولتی را در برمی گیرد که کليه شهروندان آن ، چه مستقيم و چه غير مستقيم و از طريق نمايندگان منتخب خود ، از قدرت استفاده و وظائف مدنی خود را انجام می دهند.
*دموکراسی مجموعه ای از اصول و روش ها است که از آزادی انسان دفاع می کند ؛ دموکراسی نهادينه شدن آزادی است . حال این آزادی باید در چه حوزه هایی باید باشد و در چه حد ؟ باید درقانون کشورها جستجو کرد که طبیعتا به دلیل فرهنگ های گوناگون و بعضا وجود ادیان مختلف متفاوت است . یعنی نمیشه که نوع آزادی که در کشورهای غربی نهادینه شده در زمان فعلی در کشور عزیزمون پیاده کرد .
*دموکراسی بر پايه حکومت اکثريت و حفظ حقوق فردی و اقليت ها استوار است . تمامی دموکراسی ها، ضمن احترام به خواست اکثريت ، مدافع سرسخت حقوق اساسی افراد و همچنين گروه های اقليت هستند .
*دموکراسی ها مراقب تشکيل دولت های مرکزی قدرقدرت هستند و با هدف تمرکز زدايی، آنها را به سطوح ايالتی و محلی خرد می کنند با درک اين که دولت های محلی بايد در حد امکان در دسترس و پاسخگو مردم باشند البته این موضوع درایران وجود ندارد و دولت مرکزی به همه ایالات (همان استانها) نظارت میکند...شاید برخی بگویند که وجود مجلس و شوراهای مستقل درواقع همان کار را میکند ولی باید بگم که این نهادها مخصوصا شوراها تنها برای سرگرم کردن مردم تشکیل شده البته در تهران اوضاع کمی متفاوته ؛ در شهرستانها از این نهاد به خوبی استفاده نمیشه و در نتیجه کاربرد چندانی ندارد .
*دموکراسی ها می دانند که يکی از عملکرد های اصلی شان دفاع از حقوق اوليه ای همچون آزادی بيان، آزادی دين، حق برخورداری برابر از حمايت قانون، و فرصت سازماندهی و مشارکت کامل در امور سياسی، اقتصادی، و فرهنگی يک جامعه است.
*دموکراسی ها به طور منظم انتخابات آزاد و عادلانه برگزار می کنند که همه شهروندان حق شرکت در آن را دارند. در يک دموکراسی، انتخابات نمی توانند نمايی ظاهری باشند که ديکتاتورها و يا يک حزب خاص پشت آن مخفی شوند، بلکه، انتخابات رقابت های واقعی هستند بر سر حمايت مردم.
*دموکراسی دولت ها را قانون مدار می سازد و متضمن اين است که تمامی شهروندان از حمايت برابر قانون برخوردار باشند و دستگاه حقوقی از حقوق شان دفاع کند. وجود یک دستگاه حقوقی خوب مستلزم استقلال است...یعنی نباید در چنین سیستمی دستگاه قضایی به دولت و حکومت وابسته باد که در اینصورت ممکن است نتواند در مواردی از حقوق مردم دفاع کند .
*دموکراسی ها متفاوت از يکديگر اند و هر يک از آنها حيات سياسی، اجتماعی، و فرهنگی خاص ملت خود را منعکس می کند. دموکراسی ها همگی بر پايه يک سری اصول اساسی استوار اند، نه بر پايه شيوه های يکسان.
* در يک حکومت دموکراتيک، شهروندان نه تنها حق و حقوق دارند ، بلکه موظف به مشارکت در سيستم سياسی ای هستند که از حقوق و آزادی ها يشان دفاع می کند حال در ایران موضوع این است که کسی از میزان حقوق خودش آگاه نیست و اصلا نمی داند که در چه شرایطی است که می تواند برای جامعه مفید باشد و در چه شرایطی باید از حق خود دفاع کند...در ایران تنها زمانی میتوان در سیستم سیاست دخالت کرد که بحث انتخابات و حضور مطرح باشد .
*جوامع دموکراتيک به ارزش هايی همچون تحمل ، همکاری، و مدارا پايبند هستند. دموکراسی ها دريافته اند که برای دستيابی به وفاق ، مدارا لازم است و همچنين اينکه شايد وفاق هميشه قابل حصول نباشد .
به قول ماهاتما گاندی ، "عدم تحمل خود يک نوع خشونت است و يک مانع برای به وجود آمدن يک روحيه دموکراتيک راستين."


ضرورت وجود دولت(قسمت دوم)

سلام دوستان عزیز
پیرو مطلب قبلی که امیدوارم آن را مطالعه کرده باشید این پست رو قرار دادم که ادامه ای کوچک بر آنچه که گفته شد میباشد :
تنها یک اصل پایه ای وجود دارد که فرد اگر بخواهد در جامعه آزاد و متمدن زندگی کند باید آن را بپذیرد و آن اصل عدم زور فیزیکی و واگذار کردن حق استفاده از از زور برای دفاع از خود به دولت است. در یک جامعه آزاد مردم مجبور به مبادله با همدیگر نیستند تمام کارها با رضایت طرفین انجام میشود . در هر جامعه نیمه متمدنی این موضوع رعایت میشود و درچنین جوامعی جنایتکاران در اقلیت حضور دارند در این زمان موضوعی بوجود می آید حفاظت از قانون و اجرای آن توسط دادگاه های مربوطه هستکه مهمترین نیازیک جامعه آرام را تشکیل میدهد ، بدون حفاظت هیچ جامعه متمدنی بوجود نمی آید و تشکیل نمی شود و به طبع پیشرفتی هم وجود نخواهد داشت...انسانها با توجه به قدرت الهی که در اختیار دارند وبرخلاف حیوانات باید به آینده فکر کنن و برنامه های طولانی مدت را برای خود در نظر بگیرنر ، حال دولت که مسولیت چندین میلیون انسان را بر عهده دارد باید بسیار متفاوت تر عمل کند.
حال به اصل قضاوتی که باید دولت داشته باشید توجه کنید : حتما میدانید که اصلی وجود دارد که میگوید هیچگاه نباید حق یک نفر را از او بگیریم اونم بدون رضایت صاحبش . نتیجه فرعی اصل مذکور اینست که حق یک نفر نباید تحت تاثیر یک تصمیم یک جانبه ، دلبخواهی و غیر عاقلانه قرار بگیرد. بنابراین و طبق مطالبی که گفته شد یک دولت شایسته به اینصورت تعریف میشود : "ممکن ساختن زندگی اجتماعی برای انسانها از طریق محافظت از منافع و مقابله با شرارتهایی که انسانها می توانند بر یکدیگر اعمال کنند."
دولت شایسته به سه دسته تقسیم میشود که هر سه به اعمال زور فیزیکی و حفاظت ازحقوق انسانها مربوط می گردد: 1-پلیس ، برای حفاظت مردم در مقابل مجرمان تشکیل میشود 2-ارتش برای حفاظت از مردم در مقابل نیروهای خارجی 3-دادگاه های مستقل برای حل مشکلات بین مردم. مشتقات و موارد فرعی بسیاری در این دسته بندی وجود دارد و وقتی به عرصه قانون گذاری برسیم همه چیز به شدت پیچیده می شود. فلسفه قانون علمی است که به این قانون می پردازد. خطا و عدم توافق در زمینه اعمال قانون طبیعی است اما این اصل که هدف قانون و هدف از ایجاد دولت حفاظت از حقوق فردی است باید حتما در نظر گرفته شود اصلی که امروزه فراموش شده است ، نادیده گرفته شده و حتی دور زده می شود...نتیجه غفلت از این اصل شرایط فعلی جهان است ، عقب گرد انسانها به عصر ابتدایی ، بی قانونی و به طبع وحشی گری و زور .
برخی که با این شرایط موافق نیستند طبیعت دولت را مشکل دار می بینند و تنها سیستم آنارشی را برای یک جامعه اجتماعی ایده آل می بینند. آنارشی، به عنوان یک مفهوم سیاسی ، یک انتزاع شناور و ساده انگارانه است...با توجه به تمامی مطالبی که در بالا گفته شد اگر جامعه ای از یک دولت ازمان یافته برخوردار نباشد اولین ظالمی که از راه برسد بر آن مسلط خواهد شد و کشور را به هرج و مرج خواهدکشاند و نزاع بین دسته های مختلف بوجود خواهد آمد . مساله ای که اکنون در برخی از تئوری ها مطرح می شود و جوانانی که خواستار آزادی را سر مست کرده عبارت بی معنا و عجیب "دولتهای رقیب" است . طرفداران این طرز فکر به این عقیده هستند که با توجه به فواید دولت برای کسب وکارها ، رقابت در دولت ها هم نیز بوجود آید و شهروندان و مردم عادی خود دولت مورد نظر را انتخاب کنند...به یاد داشته باشید که محدود کردن انسانها به طور موثر تنها خدمتی است که می توانند از جانب دولت ایجاد شود .
به عنوان مثال حالت زیر را در نظر بگیرید : "فرض کنید آقای x طرفدار دولت A است و همسایه اش آقای y طرفدار دولت B ...در این بین یک دزدی شکل میگیره و آقای x فکر میکند که همسایه اش مرتکب این عمل شده حال وی یک گروه را برای دستگیری آقای y میفرستد و در راه با ماموران طرف مقابل که ادعای انها را درست نمیدانن و دولت A را هم قبول ندارند درگیر میشوند حال تصور کنید که چه میشود!!!!!!چه بلبشویی به پا می شود...
تکامل مفهوم دولت ، تاریخی طولانی و پرپیچ و خم دارد . به نظر می رسد که برخی از جنبه های عملکرد دولت شایسته در هر جامعه سازمان یافته ای مشاهده می شود. این جنبه ها خود را در پدیده هایی چون به رسمیت شناختن برخی از تفاوتهای ضمنی بین دولت و یک دسته جنایتکار نشان می دهد. احترام واختیار اخلاقی که به دولت به عنوان نگهبان "قانون و نظم" تعلق میگیرد حاکی از قبول همین تمایزهاست. حتی شرورترین دولتها نیز تلاش میکنند برخی از واهر نظم را رعایت کنند و اگر هم شده با توسل به سنت نشان دهند که عدل را رعایت میکنند و همچنین تلاش میکنند که قدرت خود را به هر نحوی که شده توجیه کنند...مثلا همانطور که سلاطین ستمگر فرانسه مجبور بودند بر حق الهی "شاهان" ناکید کنند و یا حتی اعمالی که در شوروی برای توجیه حکمرانی انجام میشد همه مصادیقی از این موضوع است.
یک جامعه آزاد مانند هر چیز دیگر نمی تواند تصادفی و یا به صرف آرزو و یا نیت خوب تشکیل بشود...بلکه باید بر پایه یک سری قوانین عینی بوجود بیاید...در این بین میتوان به سیستم کنترل و توازن اشاره کرد و آن را دستاوردی در این راه به شمار آورد ولی امروزه این دستاورد از بین رفته و تلاش هایی رای از بین بردنش انجام شده و از این امر نیز غافل میشوند که قانون اساسی دولتها را باید محدود کنند نه مردم را. به عبارت دیگر قانون اساسی رفتار افراد را تعیین نمیکند بلکه بعکس رفتار دولت را باید زیر نظر بگیرد یا حتی می توان ساده تر گفت : قانون اساسی نه برای حفاظت از قدرت دولت ساخته نشده بلکه برای حمایت از شهروندان در مفابل دولت نوشته شده است...
حال خوتان قضاوت کنید که دولتی که باید به چنین شرایطی پای بند باشد اصلا وجود دارد؟! اکنون دولتها در جهان امروزی به جای اینکه با استفاده از قوانین عینی روابط انسانی را گسترش دهند عدم اطمینان و ترس را بوجود آورده اند...دولتها به جای حفاظت از انسان در مقابل امیال دیگران براساس میل نامحدود خود عمل میکنند در واقع ما داریم به سمتی حرکت میکنیم که دولتها در آن آزادند که هر کاری که وست داشتند بکنند و شهروندان باید طوری عمل کنند که به انها اجازه داده شده است که این مرحله را می توان به عنوان تاریک ترین دوران تاریخ انسان تعبیر کرد .
بازم یاد آور میشوم که این مطلب از "آین رند" هست و منبع آن هم روزنامه های داخلی کشور...
خاکستر


ضرورت وجود دولت

سلام دوستان عزیز
چندی پیش در روزنامه متنی ترجمه شده از "آین رند" میخواندم که خیلی قابل توجه بود در متن زیر بخشی از آن مطلب را با کمی تخلص بیان خواهم کرد...به شما دوستان توصیه میکنم که حتما بخوانیدش واقعا مطلب جالبی است البته اگه موشکافانه به آن بنگرید...اضافه میکنم که این مطلب در سال 1963نگاشته شده است...
در ابتدای متن صحبت از دولت بعنوان یک نهاد شده است و دولت را این چنین بیان میکند: "دولت نهادی است که در یک حوزه جغرافیایی خاص از قدرتی انحصاری برای اجرای قوانین معین در زمینه رفتار اجتماعی برخوردار است." اما آیا انسان به چنین نهادی نیازمند است؟ جواب این سوال 100% آری است ولی چرای آن جای بحث دارد...
وی در ادامه کتاب در مورد دانش و مبادله ارزشها صحبت میکند ومیگوید این دو از زندگی اجتماعی به بار می آید. انسان تنها گونه ای است که دانشخود را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند و درواقع هر فرد از دانشی که دیگران بدست آورده اند میتواند منفعت بسیاری بدست آورد و با توجه به همین منفعت هاست که می توان گفت در یک جامعه چه کسانی میتوانند برای هم ارزشمند باشند ، "انسانهای عقلایی ، مولد و مستقل در جامعه ای عقلایی و مولد و آزاد زندگی میکند."
جامعه ای که حاصل تلاش یک فرد را از او می رباید و یا او را به بردگی میگیرد یا تلاش میکند آزادی اندیشه را محدود کند یا مجبورش کند خلاف قضاوت معقول خود عمل کند ، جامعه ای که بین قوانین خود و ملزومات طبیعت انسان تعارض ایجاد میکند صراحتا بگویم اصلا جامعه نیست بلکه انبوهی ازانسانها هستندکه......
چنین جامعه ای ارزشهایی که میتواند از همزیستی انسانها ناشی شود را نابود میکند . تنها با استفاده از زور فیزیکی است که میتوان حقوق انسانها را پایمال کرد ، تنها با استفاده از زور فیزیکی است که انسان می توند انسان دیگر را از زندگی محروم کند یا او را به بردگی بگیرد و یا از او دزدی کند و نگذارد اهدافش را پیگیری کند یا او را مجبور کند که خلاف قضاوت عقلایی خود عمل کند .
پیش شرط یک جامعه متمدن این است که استفاده از زور فیزیکی در روابط اجتماعی ممنوع شود . به عبارت دیگر در چنین جامعه ای اگر افراد بخواهند با یکدیگر مبادله ای انجام دهند باید با استفاده از بحث کردن ، متقاعد کرد و جلب موافقت بدون اجبار راضی به این کار شود .
نکته مهمی که وجود دارد آنست که استفاده از زور فیزیکی حتی برای تلافی نباید بر عهده و نظر یک شهروند عادی قرار بگیرد فرض کنید که فردی تحت تهدید مداوم زوری همسایه خودش قرار دارد در چنین زمانی همزیستی آرام به هیچ وجه مقدور نخواهد بود حال اینکه قصد همسایه وی خوب است یا بد؟ آیا قضاوت آنها عقلایی است یا نه؟ و یا اینکه اقدام آنها بر عدالت مبتنی است یا نادانی یا تعصب یا کینه فرقی در اصل ماجرا ندارد .استفاده از وزر علیه یک نفر را نباید به تصمیم دلبخواهی فرد دیگر واگذار کرد.
استفاده تلافی جویانه از زور مستلزم قوانین عینی است...این قوانین باید مدارک لازم برای اثبات اینکه جرمی اتفاق افتاده و چه کسی جرم را مرتکب شده تصریح شود همچنین این قوانین مجازاتها و روند اجرای آنها را هم تعریفمی کند . کسانی که مسولیت پیگیری این جرایم را بر عهده دارند بدون این قوانین تبدیل به آدمکش خواهند شد. اگر قرار است زور فیزیکی از روابط اجتماعی حذف شود انسانها به نهادی نیاز پیدا میکنند که وظیفه حراست را برعهده بگیرند.
آنچه گفته شد وظیفه یک دولت است و آن دولت به حق دولتی شایسته خواهد بود...درواقع این مباحث وظیفه اصلی و تنها توجیه اخلاقی برای ایجاد دولت بوده و نشان دهنده این است که چرا انسانها به دولت نیاز دارند. دولت ابزاری است که میتواند استفاده تلافی جویانه از زور را کنترل کند...تفاوت اساسی بین کنش دولتی و کنش خصوصی در این است که دولت در استفاده قانونی از زور فیزیکی انحصار دارد. دولت باید چنین انحصاری را داشته باشد چون مسولیت محدود کردن زور بر عهده اوست به همین دلیل هم هست که باید کنش دولت به خوبی تعریف شده باشد و نباید هیچ سلیقه و امیال شخصی در آن مشخص باشد.
خلاصه اینکه اگر جامعه ای بخواهد آزاد باشد ، راهی ندارد جز اینکه بتواند دولت را تحت کنترل بگیرد. تحت یک سیستم اجتماعی مناسب فرد از لحاظ قانونی آزاد است تا بر حق دیگران تجاوز نکند در حالیکه یک مقام دولتی در هر عمل رسمی خود توسط قانون محدود شده است. طبیعت قوانین مناسب برای یک جامعه آزاد و منبع قدرت دولت حاکم بر آن هر دو با توجه به طبیعت دولت و هدف از ایجاد یک دولت شایسته تعیین می شود...اصل بنیادی این دو در بیانیه استقلال آمده : "برای تامین حقوق دولتها بوجود می آید ، دولت هایی که قدرت مشروع خود را از کسانیکه بر آنها حکومت میکنند میگرند...

این مطلب ادامه دارد ...
خاکستر

پست مشترک (3)

با نام خدا

علیرغم اینکه می دانستند با تحریم مسابقه ای کوچک ، در زندگی کاری با تحریمی بزرگ، روبرو خواهند شد .ولی باز برسر این دو راهی ، تحریم را انتخاب کردند .مسابقه ای که حتی اگر همه آثار شان از زیر تیغ ، جان سالم بدر میبرد، مخاطب آن به پنج هزار نفر هم نمی رسید .(آن هم قشر خاص نمایشگاه رو ).ولی اکنون حرف شان را، بگوش میلیون ها نفر رساندند.زمان، زمان پاسخ به مردمی بود ،که در شکوفایی آنها سهیم بودند .زمان ،زمان بودن بود یا نبودن .این بده بستان فی البداهه ،(بین مردم و هنرمند مردمی) ،چنان به دلها نشست ،که تبدیل به یک بدعت شد .بدعتی که باقی هنرمندان مردمی، اصناف دیگر را همراه کرد .سینماگران ،چنان تصویری از خود،بجا گذاشتند .که این بار نه بر پرده نقرای ،بر جان مردم نشست . و پنجره دل تئاتری ها هم، بروی مردم گشوده شد . این همصدایی اهالی موسیقی ، به چنان آهنگی بدل شد ،که سالها مردم آن را زمزمه خواهند کرد .و حتی این روزها همصدایی ،گرافیست ها را می شنویم .که به انها میگوییم :به دلهای ما خوش آمدید .آری ،کاریکاتوریست های ما مسابقه ای بزرگتر را انتخاب کردند .مسابقه ای که نه یک برنده ،که 176 برنده داشت .و جایزه آن، تندیس طلایی آدمکی کارتونی بود ،که کتاب قطور تاریخ بدست داشت ،که در آن نام 176 کارتونیست حک شده بود .ما وبلاگ نویسان ،به پاس قدر دانی از این هنرمندان ،این پست مشترک ،که برگ سبزی است به کارتونیست ها و همه هنرمندان مردمی کشور عزیزمان ایران، تقدیم میکنیم .شما دوستان وبلاگ نویس هم،در صورت تمایل ،با درج این پست ،به خیل پست مشترکی ها بپیوندید.