ضرورت وجود دولت(قسمت دوم)

سلام دوستان عزیز
پیرو مطلب قبلی که امیدوارم آن را مطالعه کرده باشید این پست رو قرار دادم که ادامه ای کوچک بر آنچه که گفته شد میباشد :
تنها یک اصل پایه ای وجود دارد که فرد اگر بخواهد در جامعه آزاد و متمدن زندگی کند باید آن را بپذیرد و آن اصل عدم زور فیزیکی و واگذار کردن حق استفاده از از زور برای دفاع از خود به دولت است. در یک جامعه آزاد مردم مجبور به مبادله با همدیگر نیستند تمام کارها با رضایت طرفین انجام میشود . در هر جامعه نیمه متمدنی این موضوع رعایت میشود و درچنین جوامعی جنایتکاران در اقلیت حضور دارند در این زمان موضوعی بوجود می آید حفاظت از قانون و اجرای آن توسط دادگاه های مربوطه هستکه مهمترین نیازیک جامعه آرام را تشکیل میدهد ، بدون حفاظت هیچ جامعه متمدنی بوجود نمی آید و تشکیل نمی شود و به طبع پیشرفتی هم وجود نخواهد داشت...انسانها با توجه به قدرت الهی که در اختیار دارند وبرخلاف حیوانات باید به آینده فکر کنن و برنامه های طولانی مدت را برای خود در نظر بگیرنر ، حال دولت که مسولیت چندین میلیون انسان را بر عهده دارد باید بسیار متفاوت تر عمل کند.
حال به اصل قضاوتی که باید دولت داشته باشید توجه کنید : حتما میدانید که اصلی وجود دارد که میگوید هیچگاه نباید حق یک نفر را از او بگیریم اونم بدون رضایت صاحبش . نتیجه فرعی اصل مذکور اینست که حق یک نفر نباید تحت تاثیر یک تصمیم یک جانبه ، دلبخواهی و غیر عاقلانه قرار بگیرد. بنابراین و طبق مطالبی که گفته شد یک دولت شایسته به اینصورت تعریف میشود : "ممکن ساختن زندگی اجتماعی برای انسانها از طریق محافظت از منافع و مقابله با شرارتهایی که انسانها می توانند بر یکدیگر اعمال کنند."
دولت شایسته به سه دسته تقسیم میشود که هر سه به اعمال زور فیزیکی و حفاظت ازحقوق انسانها مربوط می گردد: 1-پلیس ، برای حفاظت مردم در مقابل مجرمان تشکیل میشود 2-ارتش برای حفاظت از مردم در مقابل نیروهای خارجی 3-دادگاه های مستقل برای حل مشکلات بین مردم. مشتقات و موارد فرعی بسیاری در این دسته بندی وجود دارد و وقتی به عرصه قانون گذاری برسیم همه چیز به شدت پیچیده می شود. فلسفه قانون علمی است که به این قانون می پردازد. خطا و عدم توافق در زمینه اعمال قانون طبیعی است اما این اصل که هدف قانون و هدف از ایجاد دولت حفاظت از حقوق فردی است باید حتما در نظر گرفته شود اصلی که امروزه فراموش شده است ، نادیده گرفته شده و حتی دور زده می شود...نتیجه غفلت از این اصل شرایط فعلی جهان است ، عقب گرد انسانها به عصر ابتدایی ، بی قانونی و به طبع وحشی گری و زور .
برخی که با این شرایط موافق نیستند طبیعت دولت را مشکل دار می بینند و تنها سیستم آنارشی را برای یک جامعه اجتماعی ایده آل می بینند. آنارشی، به عنوان یک مفهوم سیاسی ، یک انتزاع شناور و ساده انگارانه است...با توجه به تمامی مطالبی که در بالا گفته شد اگر جامعه ای از یک دولت ازمان یافته برخوردار نباشد اولین ظالمی که از راه برسد بر آن مسلط خواهد شد و کشور را به هرج و مرج خواهدکشاند و نزاع بین دسته های مختلف بوجود خواهد آمد . مساله ای که اکنون در برخی از تئوری ها مطرح می شود و جوانانی که خواستار آزادی را سر مست کرده عبارت بی معنا و عجیب "دولتهای رقیب" است . طرفداران این طرز فکر به این عقیده هستند که با توجه به فواید دولت برای کسب وکارها ، رقابت در دولت ها هم نیز بوجود آید و شهروندان و مردم عادی خود دولت مورد نظر را انتخاب کنند...به یاد داشته باشید که محدود کردن انسانها به طور موثر تنها خدمتی است که می توانند از جانب دولت ایجاد شود .
به عنوان مثال حالت زیر را در نظر بگیرید : "فرض کنید آقای x طرفدار دولت A است و همسایه اش آقای y طرفدار دولت B ...در این بین یک دزدی شکل میگیره و آقای x فکر میکند که همسایه اش مرتکب این عمل شده حال وی یک گروه را برای دستگیری آقای y میفرستد و در راه با ماموران طرف مقابل که ادعای انها را درست نمیدانن و دولت A را هم قبول ندارند درگیر میشوند حال تصور کنید که چه میشود!!!!!!چه بلبشویی به پا می شود...
تکامل مفهوم دولت ، تاریخی طولانی و پرپیچ و خم دارد . به نظر می رسد که برخی از جنبه های عملکرد دولت شایسته در هر جامعه سازمان یافته ای مشاهده می شود. این جنبه ها خود را در پدیده هایی چون به رسمیت شناختن برخی از تفاوتهای ضمنی بین دولت و یک دسته جنایتکار نشان می دهد. احترام واختیار اخلاقی که به دولت به عنوان نگهبان "قانون و نظم" تعلق میگیرد حاکی از قبول همین تمایزهاست. حتی شرورترین دولتها نیز تلاش میکنند برخی از واهر نظم را رعایت کنند و اگر هم شده با توسل به سنت نشان دهند که عدل را رعایت میکنند و همچنین تلاش میکنند که قدرت خود را به هر نحوی که شده توجیه کنند...مثلا همانطور که سلاطین ستمگر فرانسه مجبور بودند بر حق الهی "شاهان" ناکید کنند و یا حتی اعمالی که در شوروی برای توجیه حکمرانی انجام میشد همه مصادیقی از این موضوع است.
یک جامعه آزاد مانند هر چیز دیگر نمی تواند تصادفی و یا به صرف آرزو و یا نیت خوب تشکیل بشود...بلکه باید بر پایه یک سری قوانین عینی بوجود بیاید...در این بین میتوان به سیستم کنترل و توازن اشاره کرد و آن را دستاوردی در این راه به شمار آورد ولی امروزه این دستاورد از بین رفته و تلاش هایی رای از بین بردنش انجام شده و از این امر نیز غافل میشوند که قانون اساسی دولتها را باید محدود کنند نه مردم را. به عبارت دیگر قانون اساسی رفتار افراد را تعیین نمیکند بلکه بعکس رفتار دولت را باید زیر نظر بگیرد یا حتی می توان ساده تر گفت : قانون اساسی نه برای حفاظت از قدرت دولت ساخته نشده بلکه برای حمایت از شهروندان در مفابل دولت نوشته شده است...
حال خوتان قضاوت کنید که دولتی که باید به چنین شرایطی پای بند باشد اصلا وجود دارد؟! اکنون دولتها در جهان امروزی به جای اینکه با استفاده از قوانین عینی روابط انسانی را گسترش دهند عدم اطمینان و ترس را بوجود آورده اند...دولتها به جای حفاظت از انسان در مقابل امیال دیگران براساس میل نامحدود خود عمل میکنند در واقع ما داریم به سمتی حرکت میکنیم که دولتها در آن آزادند که هر کاری که وست داشتند بکنند و شهروندان باید طوری عمل کنند که به انها اجازه داده شده است که این مرحله را می توان به عنوان تاریک ترین دوران تاریخ انسان تعبیر کرد .
بازم یاد آور میشوم که این مطلب از "آین رند" هست و منبع آن هم روزنامه های داخلی کشور...
خاکستر


ضرورت وجود دولت

سلام دوستان عزیز
چندی پیش در روزنامه متنی ترجمه شده از "آین رند" میخواندم که خیلی قابل توجه بود در متن زیر بخشی از آن مطلب را با کمی تخلص بیان خواهم کرد...به شما دوستان توصیه میکنم که حتما بخوانیدش واقعا مطلب جالبی است البته اگه موشکافانه به آن بنگرید...اضافه میکنم که این مطلب در سال 1963نگاشته شده است...
در ابتدای متن صحبت از دولت بعنوان یک نهاد شده است و دولت را این چنین بیان میکند: "دولت نهادی است که در یک حوزه جغرافیایی خاص از قدرتی انحصاری برای اجرای قوانین معین در زمینه رفتار اجتماعی برخوردار است." اما آیا انسان به چنین نهادی نیازمند است؟ جواب این سوال 100% آری است ولی چرای آن جای بحث دارد...
وی در ادامه کتاب در مورد دانش و مبادله ارزشها صحبت میکند ومیگوید این دو از زندگی اجتماعی به بار می آید. انسان تنها گونه ای است که دانشخود را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند و درواقع هر فرد از دانشی که دیگران بدست آورده اند میتواند منفعت بسیاری بدست آورد و با توجه به همین منفعت هاست که می توان گفت در یک جامعه چه کسانی میتوانند برای هم ارزشمند باشند ، "انسانهای عقلایی ، مولد و مستقل در جامعه ای عقلایی و مولد و آزاد زندگی میکند."
جامعه ای که حاصل تلاش یک فرد را از او می رباید و یا او را به بردگی میگیرد یا تلاش میکند آزادی اندیشه را محدود کند یا مجبورش کند خلاف قضاوت معقول خود عمل کند ، جامعه ای که بین قوانین خود و ملزومات طبیعت انسان تعارض ایجاد میکند صراحتا بگویم اصلا جامعه نیست بلکه انبوهی ازانسانها هستندکه......
چنین جامعه ای ارزشهایی که میتواند از همزیستی انسانها ناشی شود را نابود میکند . تنها با استفاده از زور فیزیکی است که میتوان حقوق انسانها را پایمال کرد ، تنها با استفاده از زور فیزیکی است که انسان می توند انسان دیگر را از زندگی محروم کند یا او را به بردگی بگیرد و یا از او دزدی کند و نگذارد اهدافش را پیگیری کند یا او را مجبور کند که خلاف قضاوت عقلایی خود عمل کند .
پیش شرط یک جامعه متمدن این است که استفاده از زور فیزیکی در روابط اجتماعی ممنوع شود . به عبارت دیگر در چنین جامعه ای اگر افراد بخواهند با یکدیگر مبادله ای انجام دهند باید با استفاده از بحث کردن ، متقاعد کرد و جلب موافقت بدون اجبار راضی به این کار شود .
نکته مهمی که وجود دارد آنست که استفاده از زور فیزیکی حتی برای تلافی نباید بر عهده و نظر یک شهروند عادی قرار بگیرد فرض کنید که فردی تحت تهدید مداوم زوری همسایه خودش قرار دارد در چنین زمانی همزیستی آرام به هیچ وجه مقدور نخواهد بود حال اینکه قصد همسایه وی خوب است یا بد؟ آیا قضاوت آنها عقلایی است یا نه؟ و یا اینکه اقدام آنها بر عدالت مبتنی است یا نادانی یا تعصب یا کینه فرقی در اصل ماجرا ندارد .استفاده از وزر علیه یک نفر را نباید به تصمیم دلبخواهی فرد دیگر واگذار کرد.
استفاده تلافی جویانه از زور مستلزم قوانین عینی است...این قوانین باید مدارک لازم برای اثبات اینکه جرمی اتفاق افتاده و چه کسی جرم را مرتکب شده تصریح شود همچنین این قوانین مجازاتها و روند اجرای آنها را هم تعریفمی کند . کسانی که مسولیت پیگیری این جرایم را بر عهده دارند بدون این قوانین تبدیل به آدمکش خواهند شد. اگر قرار است زور فیزیکی از روابط اجتماعی حذف شود انسانها به نهادی نیاز پیدا میکنند که وظیفه حراست را برعهده بگیرند.
آنچه گفته شد وظیفه یک دولت است و آن دولت به حق دولتی شایسته خواهد بود...درواقع این مباحث وظیفه اصلی و تنها توجیه اخلاقی برای ایجاد دولت بوده و نشان دهنده این است که چرا انسانها به دولت نیاز دارند. دولت ابزاری است که میتواند استفاده تلافی جویانه از زور را کنترل کند...تفاوت اساسی بین کنش دولتی و کنش خصوصی در این است که دولت در استفاده قانونی از زور فیزیکی انحصار دارد. دولت باید چنین انحصاری را داشته باشد چون مسولیت محدود کردن زور بر عهده اوست به همین دلیل هم هست که باید کنش دولت به خوبی تعریف شده باشد و نباید هیچ سلیقه و امیال شخصی در آن مشخص باشد.
خلاصه اینکه اگر جامعه ای بخواهد آزاد باشد ، راهی ندارد جز اینکه بتواند دولت را تحت کنترل بگیرد. تحت یک سیستم اجتماعی مناسب فرد از لحاظ قانونی آزاد است تا بر حق دیگران تجاوز نکند در حالیکه یک مقام دولتی در هر عمل رسمی خود توسط قانون محدود شده است. طبیعت قوانین مناسب برای یک جامعه آزاد و منبع قدرت دولت حاکم بر آن هر دو با توجه به طبیعت دولت و هدف از ایجاد یک دولت شایسته تعیین می شود...اصل بنیادی این دو در بیانیه استقلال آمده : "برای تامین حقوق دولتها بوجود می آید ، دولت هایی که قدرت مشروع خود را از کسانیکه بر آنها حکومت میکنند میگرند...

این مطلب ادامه دارد ...
خاکستر

پست مشترک (3)

با نام خدا

علیرغم اینکه می دانستند با تحریم مسابقه ای کوچک ، در زندگی کاری با تحریمی بزرگ، روبرو خواهند شد .ولی باز برسر این دو راهی ، تحریم را انتخاب کردند .مسابقه ای که حتی اگر همه آثار شان از زیر تیغ ، جان سالم بدر میبرد، مخاطب آن به پنج هزار نفر هم نمی رسید .(آن هم قشر خاص نمایشگاه رو ).ولی اکنون حرف شان را، بگوش میلیون ها نفر رساندند.زمان، زمان پاسخ به مردمی بود ،که در شکوفایی آنها سهیم بودند .زمان ،زمان بودن بود یا نبودن .این بده بستان فی البداهه ،(بین مردم و هنرمند مردمی) ،چنان به دلها نشست ،که تبدیل به یک بدعت شد .بدعتی که باقی هنرمندان مردمی، اصناف دیگر را همراه کرد .سینماگران ،چنان تصویری از خود،بجا گذاشتند .که این بار نه بر پرده نقرای ،بر جان مردم نشست . و پنجره دل تئاتری ها هم، بروی مردم گشوده شد . این همصدایی اهالی موسیقی ، به چنان آهنگی بدل شد ،که سالها مردم آن را زمزمه خواهند کرد .و حتی این روزها همصدایی ،گرافیست ها را می شنویم .که به انها میگوییم :به دلهای ما خوش آمدید .آری ،کاریکاتوریست های ما مسابقه ای بزرگتر را انتخاب کردند .مسابقه ای که نه یک برنده ،که 176 برنده داشت .و جایزه آن، تندیس طلایی آدمکی کارتونی بود ،که کتاب قطور تاریخ بدست داشت ،که در آن نام 176 کارتونیست حک شده بود .ما وبلاگ نویسان ،به پاس قدر دانی از این هنرمندان ،این پست مشترک ،که برگ سبزی است به کارتونیست ها و همه هنرمندان مردمی کشور عزیزمان ایران، تقدیم میکنیم .شما دوستان وبلاگ نویس هم،در صورت تمایل ،با درج این پست ،به خیل پست مشترکی ها بپیوندید.

دعوت صانعی برای شرکت در راهپیمایی روز قدس

روز قدس بر حسب مبنا و منطق امام امت (سلام الله علیه) روز تعیین سرنوشت ملت‌های مستضعف و روز مقابله مستضعفان با
مستکبران است/باید اطمینان داشت که خداوند در کمین ستمکاران و ظالمان است.

در آستانه روز قدس، آیت‌الله صانعی با صدور بیانیه‌ای از عموم مردم دعوت كرد تا در راهپیمایی این روز حضوری شكوهمند داشته باشند. به گزارش ايلنا متن این بیانیه بدين شرح است:


باسمه تعالی

فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعَالَمِینَ


ملت شریف و بزرگ ایران اسلامی، روز قدس بر حسب مبنا و منطق امام امت (سلام الله علیه) روز تعیین سرنوشت ملت های مستضعف و روز مقابله مستضعفان با مستکبران است.
«روز قدس یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد؛ روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است».

این جانب با محکوم نمودن اشغال و تجاوز در قدس شریف، از عموم ملت فهیم و هوشمند ایران می‌خواهم که با حضور باشکوه در راهپیمایی این روز-که پاسخی به ندای بنیانگذار جمهوری اسلامی است- ضمن پیمان با آرمان‌های مردم مظلوم فلسطین، پشتوانه معنوی محکمی در جهت نفی هرگونه ظلم و ستم و استضعاف ملت‌ها در هرکجای عالم ایجاد نمایند، و باید اطمینان داشت که خداوند در کمین ستمکاران و ظالمان است؛
«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ»
حوزه علمیه قم
یوسف صانعی

منبع: ایلنا

شکایت از صانعی

محمود احمدی نژاد، در اقدامی بی سابقه علیه آیت الله العظمی یوسف صانعی، اقامه دعوا کرد. این شکایت در حالی روز یکشنبه به دادگاه ویژه روحانیت تسلیم شده که در تاریخ ایران _حتا دوران پیش از انقلاب_ سابقه نداشته که دولت مردی یک مرجع تقلید مسلم را_ آن هم به دلیل سخنانی که گفته است _ به دادگاه بکشاند.
روز یکشنبه خبرگزاری های حامی دولت ایرنا و فارس به نقل از منبعی آگاه در دفتر احمدی نژاد از شکایت دفتر حقوقی این نهاد از آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعیان، خبر داده است.
این فرد که نخواسته نامش فاش شود به ایرنا گفته است: در پی سخنرانی آقای صانعی در يکی از مجالس خود عليه رييس‌جمهوری، دفتر حقوقی رياست‌جمهوری، شکايتی را عليه وی تنظيم کرده است.
او گفته است که این شکایت به دادگاه ویژه روحانیت ارائه می شود.
ظاهرا این شکایت واکنشی است به سخنرانی ماه گذشته آیت الله صانعی در استان گلستان است.
پیش از این رسانه‌های و سایت‌های طرفدار محمود احمدی‌نژاد، آیت الله صانعی را متهم کرده بودند که به وی نسبت «حرام‌زداگی» داده است و برخی از آنها هم مانند سایت رجا نیوز به طور تلویحی خواستار مجازات این مرجع تقلید شده بودند.
در پی نسبت دادن این اتهام، دفتر آیت الله صانعی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد: «آنچه در انتهای سخنرانی حضرت آيت الله العظمی صانعی آمده است ناظر به حکايتی است که معظم له در اواسط سخنرانی آن را نقل نموده و هيچ ارتباطی به اشخاص و آنچه شما بيان نموده‌ايد نداشته و ندارد و در کل درتضاد با آن می‌باشد.»
آیت الله صانعی از جمله مراجعی است که در برابر رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد به شدت واکنش نشان داده است.
در سخنرانی‌ای که آیت الله صانعی در مردادماه امسال در گرگان انجام داد و فیلم آن در اینترنت منتشر شد، این مرجع تقلید ضمن حمایت قاطع از میرحسین موسوی، عاملان و مسببان قتل‌ها و شکنجه‌های روزهای اخیر را به عذاب ابدی در جهنم مبتلا دانست.
وی همچنین در این سخنرانی تصریح کرد که حرف میلیون‌‌ها نفر را که معتقدند در انتخابات تقلب شده است، نادیده می‌گیرند و حرف و نظر یک نفر را ارجح می‌شمارند که این امر به گفته وی در تعارض با روش پیامبره اسلام و خلاف عقل است.
آیت الله صانعی در این سخنرانی با انتقاد شدید از مسئولان جمهوری اسلامی، اظهار داشت که «قلب» فرزندان مردم را درخیابان «نشانه» گرفتند، یا در بازداشتگاه کشتند و گفتند «مننژيت» گرفته یا «بیماری مسری» آمده است.
وی همچنین رسانه‌های حکومتی را به دروغ‌پردازی متهم کرد و از مخاطبان خود خواست از این رسانه‌ها اطلاعات نگیرند.
آیت الله صانعی در بخشی از این سخنرانی با اشاره به سرکوب‌های پس از انتخابات گفته بود: «به قدرتت نناز؛ ما آن قدر از این قدرت‌ها دیده‌ایم که ذلیل شده‌اند؛ گریه می‌کردند.»



آیت الله صانعی کیست؟
یوسف صانعی (متولد ۱۳۱۶ هـ ش.) یکی از مراجع تقلید مسلم شیعه است که به خاطر فتواها و نگرش نوگرایانه‌اش به ویژه در مسائل مربوط به حقوق زنان شهرت خاص دارد. او در روستای نیک آباد اصفهان متولد شد. در فلسفه از شاگردان میرزا جهانگیرخان و در فقه از شاگردان آیت‌الله میرزا حبیب‌الله رشتی بوده‌است. میرزا حبیب‌الله رشتی به میرزای شیرازی، رهبر نهضت تنباکو، دلبستگی فراوان داشته و از مروجان وی بوده‌است.
پدرش، حجت‌الاسلام شیخ محمدعلی صانعی، و پدربزرگش، آیت‌الله حاج ملایوسف، هر دو از روحانیون شناخته شده زمان خود بوده‌اند.
او در سال ۱۳۲۵ هجری وارد حوزه علمیه اصفهان شد و پس از گذراندن دروس مقدمات در سال ۱۳۳۰ برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه قم رفت. صانعی در امتحانات سطوح عالی حوزه در سال ۱۳۳۴ رتبه اول را احراز نمود و مورد تشویق آیت الله بروجردی قرار گرفت.
او از همین سال در درس خارجِ آیت‌الله العظمی خمینی شرکت کرد و تا سال ۱۳۴۲ به طور مستمر از حوزه درس اصول و فقه و مبانی مُتقن ایشان بهره برد و در زمره شاگردان موفق او قرار گرفت. حضور فعال در درس خارج آیت‌الله خمینی طی سالیان دراز و ممارست فراوان نسبت به فراگیری مبانی و تحقیقات او، اِشراف او را بر دیدگاه‌های فقهی و اصولی بنیانگذار جمهوری اسلامی را به درجه‌ای رساند که به تعبیر او، در حد شعور مبانی بود و از حد صِرف دانستن، بالاتر.
صانعی توانست در ۲۲ سالگی به مرحله اجتهاد دست یابد. او علاوه بر سالها شاگردی در حوزه درس آیت الله خمینی، از دیگر استادان علوم دینی چون آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله محقّق داماد و آیت‌الله اراکی نیز بهره برد. وی از سال ۱۳۵۴ رسماً تدریس خارج فقه را با کتاب زکات در مدرسه حقّانی (شهیدین) شروع نمود و تقریرات آن درس به قلم دو تن از شاگردانشان، موجود است.
اغلب مبارزات سیاسی و فعّالیتهای انقلابی صانعی در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش در ابعاد فرهنگی و تبلیغاتی بوده‌ است. این تلاشها از طریق تبلیغ، سخنرانی، حضور در تظاهرات و راهپیماییها و صدور اعلامیه و بیانیه‌های سیاسی انجام می‌گرفت.
بر اساس آنچه در جلد سوم کتاب اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده‌است، نام و امضای یوسف صانعی، در ذیل حدود سی اعلامیه سیاسی و انقلابی به ثبت رسیده‌است که اولین آن، نامه‌ای است که پس از انتقال روح‌الله خمینی از ترکیه به نجف اشرف، از سوی علمای قم، خطاب به وی نوشته شده‌است. تاریخ انتشار این نامه مهر ماه ۱۳۴۴ است. همچنین آخرین بیانیه‌ای که نام و امضای وی و دیگر همراهان انقلاب در ذیل آن به چشم می‌خورد، اعلامیه‌ای است که در مخالفت با دولت بختیار، در تاریخ ۱۳۵۷/۱/۱۷ صادر شده‌ است.
مهم‌ترین بیانیه شدیداللحن علمای قم در قبل از انقلاب، بیانیه مربوط به «خلع ید شاه از حکومت» است که به تأیید جمعی از فضلا و مدرّسان حوزه علمیه قم رسیده‌ است و نام و امضای آیه‌الله صانعی نیز در ذیل آن به چشم می‌خورد.
آیت الله یوسف صانعی در اوایل انقلاب در صدا و سیما رساله امام خمینی را آموزش می‌داد و پس از کناره گیری از کلیه مناصب حکومتی به قم رفته و درس خارج خود را ادامه داد. برای اولین بار رساله توضیح المسائل ایشان در سال ۱۳۷۲ هجری شمسی چاپ شد.
دیدگاه‌های ویژه در مورد حقوق زنان
آیت‌الله صانعی، در مورد حقوق زنان دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به اکثر مراجع دارد. از جمله:
* عدم شرطیت مردبودن در مرجعیت دینی* عدم شرطیت مردبودن در کلیه مناصب حکومتی

* عدم شرطیت مردبودن در قضاوت

* تساوی زن و مرد در قصاص نفس و اطراف

* تساوی دیهٔ زن و مرد در دیهٔ نفس و اطراف

* زن، در صورتی که شوهرش وارث دیگری نداشته باشد، تمام اموال شوهر را ارث می‌برد.

* ارث بردن زن از همهٔ اموال شوهر (از عین منقولات و از قیمت غیرمنقولات)* عدم حرمت خروج زن از منزل بدون اجازهٔ شوهر، در مواردی که خلاف شئون مرد و یا خلاف حق استماع مرد نباشد.

* عدم نیاز به اذن شوهر در نذری که در مورد خود زن بوده و یا در مال خود مستقل باشد، در صورتی که خلاف حق استمتاع مرد نباشد.

* طلاق در دست مرد است، ولی اگر زن مهریهٔ خود را ببخشد و درخواست طلاق نماید، بر مرد واجب است که او را طلاق دهد.

* مادر هم مانند پدر در قتل فرزند قصاص نمی‌شود، مگر آنکه مرگ به علت اغراض شخصی باشد که در آن صورت، حکم پدر و مادر یکسان بوده و هر کدام به دلیل اغراض شخصی دست به قتل فرزند بزند، باید قصاص شود.

* با نبود پدر، مادر بر طفل و اموال او ولایت دارد و بر پدربزرگ مقدم است.

* ازدواج موقت مختص به شرایط خاص می‌باشد نه به عنوان عدل ازدواج دایم.دیدگاه‌های ویژه در مورد غیرمسلمانان

ایشان در مورد غیرمسلمانان نیز دیدگاه‌های متفاوتی دارد. از جمله موارد زیر:
* برابری دیهٔ غیرمسلمان با دیهٔ مسلمان

* تساوی غیرمسلمان و مسلمان در قصاص


نامه سرگشاده مهدی کروبی به صادق لاریجانی:

جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان
همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضی القضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است.
جناب اقای لاریجانی
نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض میکنم که ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژه ای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود.
جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادیکه من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبروکردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند. البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود،
باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.
این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم – و این پیشنهاد مورداستقبال کمیته نیز قرار گرفت - که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.
جناب اقای لاریجانی
این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند.
به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی بهعنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد. من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها ازمیدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.
جناب آقای لاریجانی
من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام.
و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی – که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟ بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. و شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرتنظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟
پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.
جناب اقای لاریجانی
تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد وبند ممانعت به عمل آورید ونگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند. همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخیمطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند.
همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره ی سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.
جناب آقای لاریجانی
شما هیاتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پساز انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام وکشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.
با آرزوی توفیق شما در امر قضا
21رمضان1430 مطابق با 20 شهریور1388
مهدی کروبی

مشاور ارشد میرحسین موسوی بازداشت شد


علیرضا بهشتى، فرزند شهید دکتر محمد حسین بهشتی مشاور ارشد مهندس مير حسين موسوى با حكم دادستان جديد تهران بازداشت و دفتر انجمن دفاع از حقوق زندانيان نيز بسته شد. او فرزند آیت الله محمد بهشتى، اولين رييس دستگاه قضايى جمهورى اسلامى ايران، است كه به دنبال نا آرامى هاى پس از انتخابات رياست جمهورى دهم رييس كميته امور بازداشت شدگان و کشته شدگان تاسیس شده از سوی موسوی و کروبی شد.
در حالى كه مقام هاى دولتى ايران تعداد كشته شدگان اين حوادث را ۳۰ نفر اعلام كرده اند، بهشتى در گزارش هاى خود اعلام كرد كه در تيراندازى ماموران انتظامى و بسيجى به سوى معترضان حداقل ۷۲ نفر كشته شده اند. ساعاتى قبل از بازداشت عليرضا بهشتى، مرتضى الويرى، رييس كميته صيانت از آراى مهدى كروبى در انتخابات رياست جمهورى، نيز در منزلش بازداشت شد.
به گزارش سحام نيوز، پايگاه اطلاع رسانى حزب اعتماد ملى، ماموران دادستانى پس از مهر و موم دفتر مهدى كروبى، به منزل آقاى الويرى رفته و پس از جستجوى كامل خانه، او را نيز با خود بردند.
در همين حال، دفتر انجمن دفاع از زندانيان كه مسئوليت آن را عماالدين باقى، فعال حقوق بشر، بر عهده داشت با حكم دادستان جديد تهران مهر و موم شد.
اين چهارمين دفتر فعالان و تشكيلات سياسى نزديك به اصلاح طلبان است كه طى دو روز گذشته از سوى ماموران دادستانى تهران پلمب مى شود.
اين دادستانى پيشتر دفتر مهدى كروبى، نامزد معترض انتخابات، حزب اعتماد ملى و همچنين كميته امور بازداشت شدگان را مهر و موم كرده بود.
دور تازه برخورد با فعالان و تشكل هاى سياسى كه در حلقه نزديك به رهبران اعتراض ها به نتيجه انتخابات رياست جمهورى قرار دارند در حالى صورت مى گيرد كه در چند هفته اخير اصولگرايان تندرو خواستار برخورد با افرادى شدند كه به گفته آنها «سران اغتشاشات» هستند.دور تازه برخورد با فعالان و تشكل هاى سياسى كه در حلقه نزديك به رهبران اعتراض ها به نتيجه انتخابات رياست جمهورى قرار دارند در حالى صورت مى گيرد كه در چند هفته اخير اصولگرايان تندرو خواستار برخورد با افرادى شده اند كه به گفته آنها «سران اغتشاشات» هستند.
این اصولگرایان به طور مشخص از میر حسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و مهدی هاشمی، پسر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نام برده اند. انتظار می رود که در روزهای آینده موج بازداشت فعالان سیاسی و مدنی ادامه یابد.

جزییات تکان دهنده از بازداشت و آزادی عاطفه امام


عاطفه امام فرزند عضو برجسته و زندانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از نزدیک به 28 ساعت بازداشت در وضعیتی نا مطلوب، نزدیک اذان مغرب در بهشت زهرا رها شد.
او در حالی که چادرش توسط ربایندگان به او پس داده نشده بود، با مقنعه ای پاره در حالیکه کیف پولش را از او گرفته بودند در بهشت زهرا وادار به پیاده شدن از ماشین می شود. او در حالی که تهدید شده بود که چشم بندش را باز نکند بعد از مدت زمان طولانی‌ای که در یکی از قطعات بهشت زهرا رها شده بود، چشم بندش را برداشته و متوجه می شود که آزاد و به حال خود رها شده است. سپس به دلیل تاریکی نسبی هوا به حرم امام خمینی پناه می برد و با تلفن عمومی با منزل تماس می گیرد و درخواست کمک می کند. پس از رسیدن خانواده، او همان لحظه به نیروهای پلیس مستقر در حرم امام مراجعه و با تنظیم یک صورتجلسه از کسانیکه وی را ربوده بودند شکایت می نماید.
دختر 19 ساله جواد امام، دیروز در حالی که برای پی گیری وضعیت پدر دربندش به کمیته پیگیری بازداشت شدگان ستاد میرحسین موسوی مراجعه کرده بود، در حال خروج از این کمیته در خیابان طالقانی توسط یک خودروی پاترول و پژو و ربوده و سپس به محل نامعلومی منتقل شد.
در بین راه یکی از ربایندگان مرد، با کشیدن چادر از سر وی به او می گوید تو لایق چادر به سر کردن نیستی و در عین حال با دست مقنعه وی را کنار زده و هدبندی را که بر سر وی بوده جلوی چشمش کشیده و با دست سر وی را به سمت پایین خم می‌کند تا به محلی نامعلوم می رسند.
لازم بذکر است در خودرو به وی گفته می شود از موبایل خودش با خانواده تماس بگیرد و بگوید که بازداشت شده و چادر از سر وی برداشته اند.
عاطفه امام در حالیکه نمی دانسته در چه محلی به سر می برد با دستان و چشمان بسته توسط دو مرد مورد بازجویی قرار می گیرد. در ابتدا متونی را که مدعی شده بودند متن مکالمات مکتوب (چت ها) ما بین او و دیگران است در مقابلش قرار می دهند و از وی می خواهند به داشتن روابط نامشروع با برخی از فعالان سیاسی بخصوص جوانان در بند اعتراف کند. وقتی از این موضوع به نتیجه ای نمی رسند، با پخش مکالمات تلفنی و یا صداهایی که از شنودهای تلفنی در روزهای اخیر بدست آورده بودند او را به توهین به رییس جمهوری و رهبری متهم می کنند. همین طور این دختر 19 ساله را که تا پیش از این صرفا تحصیل می کرده است را متهم می کنند که زندانیان سیاسی آزاد شده و خانواده های اسرای در بند را به فعالیت های سیاسی ترغیب می کرده است.
وقاحت ربایندگان تا حدی بوده است با آنکه عاطفه امام با زبان روزه ربوده شده بود تا زمان آزادی هیچ غذایی در اختیارش نگذاشته بودند و فقط چند ساعتی که در یه محل کثیف با یک گربه زندانی بوده است به وی تکه ای سیب زمینی پخته می دهند که آن را برای گربه پرت می کند و آب را هم به بهانه آنکه اگر آب بخورد نیاز به دستشویی پیدا می کند از او دریغ می کنند.
گذشته از جزئیات این ماجرا و محتوای سوالات، چیزی که در این اتفاق بیست و چند ساعته نمود بیشتری دارد آن است که از یک طرف از لحظه ربایش وی، تمام پی گیری های خانواده از مسئولین عالی رتبه نظام تا دادگاه انقلاب و ناجا و سپاه بی نتیجه بود و همه از بازداشت وی ابراز بی اطلاعی می کرده اند. از رییس دادگستری تا رییس قوای مقننه و قضائیه و از سپاه تا نیروی انتظامی، این در حالی است که افراد رباینده خود را افراد ناجا معرفی کرده اند اما عاطفه می گوید احتمالا مردی را دیده است که شباهت زیادی به کسی داشته است که از طرف اطلاعات سپاه برای بازداشت پدرش به منزل مراجعه کرده بود، البته وی این موضوع را با اطمینان نمی گوید. از طرف دیگر، با توجه به اظهارات عاطفه امام مبنی بر اینکه در این بیست و چند ساعت چندین بار وی را به مکان های مختلف منتقل نموده اند و اینکه وقتی در حال جابجایی اش بوده اند با بیسیم به افراد داخل ماشین گفته می شود "عاطفه را تو خیابان پیاده کنید. موضوع لو رفته" که همین باعث می شود وی را در بهشت زهرا پیاده کنند.
این بازداشت از جهات مختلفی جالب توجه است، صبح روز دو شنبه وی را در بین راه در منطقه ای نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم از ماشین پیاده می کنند و اجازه می دهند با تلفن عمومی به مادرش تماس بگیرد و صحبت کند و دوباره وی را به محلی در همان نزدیکی می برند.
این نوع رفتارها و برخی رفتارهای مشابه که امکان انتشار آن وجود ندارد شباهت بسیار زیادی به بازداشتهای خودسرانه اواخر دهه 70 دارد.
در اواخر دهه هفتاد افراد و فعالان سیاسی، اجتماعی توسط گروه هایی که خودسر خوانده می شدند، به همین روشها بازداشت و در محل هایی نزدیک شهر ری و در خانه های به اصطلاح امن مورد بازجویی های ناشیانه و عجولانه قرار می گرفتند و سپس در اطراف تهران در خیابان رها می شدند.
پس از ترور نا فرجام دکتر حجاریان در سال 79، معلوم شد این افراد از محل هایی به نام "دخمه" این نوع اعمال را تحت پوشش و یا با هماهنگی نهادهای نظامی خاص به سرانجام می رسانند. البته با توجه به آزادی سریع سعید عسگر و عدم محاکمه سران این اماکن، بسیاری از کارشناسان در آن زمان برخی از نهادهای نظامی را پشت این قضیه می دیدند که البته در هیچ دادگاهی مورد بررسی قرار نگرفت.
حالا با گذشت بیش از 8 سال از آن وقایع به نظر می رسد فعالیت های دخمه نشینان دوباره از سر گرفته شده است و تحت حمایت کودتا گران نسبت به اعمال فشار به زندانیان و خانواده های شان و فعالان سیاسی اجتماعی اقدام نمایند.
دلسوزان نظام بهتر است قبل از اینکه این مفاسد تبدیل به غده های چرکین شوند دست این دخمه ها و دخمه بازها را کوتاه کنند تا اینچنین حرمت یک دختر محجبه در کشوری که صدای اسلام و عدالت خواهی اش گوش همه را کر کرده است هتک نشود.

آیت‌الله بیات زنجانی: شاید از فردا روز، درب‌های حرم امام را به روی مردم ببندند

یك مرجع تقلید با تاکید بر اینکه« امروز اندیشه علوی جای خود را به اندیشه مبتنی بر سوءظن، افترا و داغ بودن بازار اتهام آن هم به بهترین یاران حضرت امام(ره) داده»، گفت:« بخشی از بدنه حاکم، به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومت هستند.» آیت‌الله بیات زنجانی در پاسخ به سوال كتبی ایلنا مبنی چرایی ممانعت از برگزاری مراسم شب‌های احیا در حرم حضرت امام(ره) گفت:«همه می دانند تذکراتی که تاکنون از ناحیه بزرگان و دلسوزان نظام داده شده است، از باب هشدار، یادآوری و اظهار نگرانی و دغدغه بوده تا شاید آقایان دست‌اندکار به آنها توجه شایسته بکنند و در روش‌ها و رفتارها، تجدید نظر نمایند و در برابر انحراف‌های صورت گرفته در جمهوری اسلامی نسبت به خط مشی ترسیم شده از سوی حضرت امام(ره) عکس العمل نشان داده و به آن برگردند و زاویه ایجاد شده با اندیشه آن بزرگوار را از این چیزی که هست، بیشتر ننمایند.»

وی افزود:«امروز با کمال تاسف نظام مبتنی بر اندیشه علوی که باید نماد رحمت و رأفت اسلامی باشد، جای خود را به اندیشه مبتنی بر سوءظن، افترا و داغ بودن بازار اتهام آن هم به بهترین یاران حضرت امام(ره) داده است.»

این مرجع تقلید خاطر نشان كرد: «ر این شکی نیست که بخشی از بدنه حاکم، به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومتند. تلاش‌ها برای حذف تفکّر امام خمینی از اداره جامعه هم مظاهر مختلفی دارد. از جمله اینکه امروز صدای پای کسانی را می‌شنوم که به دنبال شکست اندیشه ایجاد حکومت اسلامی در دوران غیبت هستند؛

اندیشه‌ای که امام پرچمدار آن بود. اینها می‌خواهند چرخشی که امام در اندیشه سیاسی و عرفانی شیعه ایجاد کرد را از یادها ببرند و ریشه‌های آن را نابود کنند. متأسفانه اتفاقاتی که در کشور و در طول چند ماه گذشته رخ داده است، خواسته یا ناخواسته در راستای همان تفکری است که می‌خواهد جمهوری اسلامی را به هر قیمت شده به سمت تباهی بکشاند به خیال اینکه در فرج امام عصر(سلام الله علیه) تعجیل کنند.»

وی ادامه داد:«فاصله بوجود آمده در فکر و عمل برخی مسئولین با آرمان های واقعی انقلاب، نتیجه‌اش این همه هتک حرمت، بی‌انصافی و بی اخلاقی و فشارهای بدون منطق بر مردمی است که تمام وجودشان را برای بوجود آمدن این جمهوری وقف کرده‌اند. کار را به جائی رسانده‌اند که در مراسم معنوی احیاء شب های قدر نیز دخالت کرده و با اعمال فشارهای نامعقول، تولیت حرم حضرت امام(ره) را مجبور به اعلام لغو مراسم می‌کنند و چه بسا با نگاه نامناسب‌شان از فردا روز، درب‌های حرم حضرت ایشان را نیز به روی مردم ببندند. غایت این حرکات، برچیدن اندیشه‌های امام راحل(ره) و تهی کردن جمهوری اسلامی از اصول اصیل آن است.»

آیت الله بیات زنجانی در پایان تاكید كرد:«من توصیه می‌کنم که به تذکرات دلسوزان نظام و انقلاب گوش فرا دهند، جامعه را از آنچیزی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بدنبال آن بود دور نسازند و اندکی به عاقبت این حرکات برای نظام و مردم بیندیشند.»

راستي دوستان عزيز اين مطلب رو هم بخونيد جالبه

خبرگزاری ریانووستی روسیه در یک نظرسنجی جالب با طرح یک سوال نظرات خوانندگان خود را جویا شده است.

این نظرسنجی بدین شرح است:

آیا شما روسیه را در رویدادهای اخیر ایران دخیل می دانید؟ 1- بله 2- خیر 3- نمی توانم پاسخ مشخصی بدهم

جالب آنجاست که بیش از 87 درصد از پاسخ دهندگان نظر مثبتی داشته اند و اظهار داشته اند که روسیه در رویدادهای اخیر ایران دخیل بوده است.آدرس این سایت که فیلتر هم نیست: pe.rian.ru

بیانیه شماره 11 میرحسین موسوی خطاب به ملت ایران

برخلاف آنچه دستگاه‌های تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع می‌کنیم. ما خواسته‌هایی بسیار روشن و منطقی داریم. ما حفظ جمهوری اسلامی را می خواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلی‌ترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نیست. در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غيرمتعارف و نابهنگامی نمی خواهیم. آنچه ما می‌خواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است.

میرحسین موسوی بیانیه ای خطاب به ملت ایران صادر کرد. به گزارش "کلمه" در این بیانیه ضمن تاکید برحفظ نظام در مقابل مطامع بیگانگان و دفاع از جمهوری اسلامی اتخاذ رویکردی اجتماعی برای حل مسئله ضروری دانسته شده است. در این بیانیه آمده است : برخلاف آنچه دستگاه‌های تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع می‌کنیم.در این بیانیه همچنین بر ضرورت استفاده کامل ازظرفیت های قانون اساسی، سویه اجتماعی شکل گیری راه سبز امید، تلاش برای استیفای حقوق ملت و بازگشت به آرمان های مغفول و مظلوم انقلاب اسلامی تاکید شده است. موسوی در پایان نیز راهکارهای نه گانه برای برون رفت از بحران ارائه کرده است.به گزارش "کلمه" متن کامل بیانیه شمار 11 میرحسین موسوی بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

مردم شریف، آزاده و آگاه ایران!نزدیک به سه ماه پیش از این زمانی که شما در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شرکت کردید، با این باور به پای صندوق‌های رأی رفتید که با تأکیدهای مکرر مسئولان و تلاش نهادهای مدنی، از آرای تان در برابر مقاصد قدرت‌طلبانه گروهی اندک پاسداری خواهد شد. اما تخلف‌ها و تقلب‌های سازمان‌یافته و حوادث تلخی که متعاقب آن صورت گرفت، از رویدادی که بنا بود سرمایه‌ای برای ملت ما فراهم آورد تاسفی بزرگ باقی گذاشت. مشکلی که می‌توانست در فرآیندی منصفانه و بی‌طرفانه مهار شود با بی‌تدبیری مسئولان امر، با یورش تبلیغاتی رسانه‌های دولتی و حمله نیروهای امنیتی رسمی و غیررسمی به تجمعات آرام و مسالمت‌آمیز مردم، به بروز انشقاق، ابهام و اختلاف عمیق و گسترده اجتماعی منجر شد، وضعیتی که پیامد بلافصل آن جز گسسته شدن رشته‌های اعتماد میان مردم و حکومت نیست.

جمع کثیری از دلسوزان حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور و نیز مراجع عظام تقلید و نیروهای آگاه حوزه‌های علمیه نسبت به افسانه‌پردازی‌های رسانه‌های دولتی و حوادثی چون برگزاری دادگاه‌های نمایشی فاقد پشتوانه حقوقی و شرعی، برملا شدن فهرست بلند قربانیان، برخوردهای غیرانسانی با بازداشت‌شدگان و افشای وجود بازداشتگاه‌های غیرقانونی واکنش نشان داده و خواستار رسیدگی به آنها هستند، بلکه همه دلبستگان به نظام جمهوری اسلامی، این دستاورد مبارزات یک صد ساله مردم و تبلور مطالبات اساسی آنان برای دستیابی به آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت در سایه دینداری، اینک نگرانند.

حفظ تمامیت ارضی و استقلال ملی و صیانت از کیان کشور در مقابل مطامع بیگانگان و دفاع از اصل نظام جمهوری اسلامی در روند شتاب‌زده حوادثی که پی‌در پی رخ می‌دهند چاره‌چویی برای خروج از شرایط موجود را بیش از پیش ضروری ساخته است، هرچند همه به خوبی آگاهیم که در درون دستگاه‌های حكومتي و شبه‌حكومتي افرادی وجود دارند که تنها راه ادامه حضور خود در قدرت را التهاب‌آفرینی و بحران‌زایی‌های پیاپی و طفره رفتن از حل مشکلات و نابسامانی‌هایی می‌دانند که خود مسبب آنها بوده‌اند. آنها همچنان به دنبال پوشاندن و پنهان کردن بحران های موجود با بحران های بزرگ تر و توسعه رفتارهای نابخردانه خود به مرزهایی خطرناک‌ترند، تا جایی که پس از ایجاد این همه پیچیدگی در فضای کشور اینک بي‌توجه به عواقب سنگين رفتارهاي خود با بهانه جویی‌های واهی زمزمه هایی خطرناک از جمله زمزمه تسویه های وسیع از دانشگاهیان آزاده و متعهد را سر می‌دهند
از این روست که اتخاذ رویکردی اجتماعی (و نه صرفاً حکومتی) برای حل مسئله به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده است، ضرورتی که لازمه آن، بهره‌گیری از ظرفیت‌های مردمی نظام جمهوری اسلامی است
اساس چنین رویکرد متفاوتی، پذیرش واقعیت تعدد و تنوع باورها و نگرش‌های موجود در خانواده بزرگ، باستانی و خداجوی ایران زمین است. این راه و رسم پیامبران الهی و جانشینان آنان بوده و نشان از سنتی الهی دارد که مقام و کارکرد هدایت نشان دادن راه است و وظیفه داعيان دين به فراهم ساختن بستر مناسب برای رشد و شکوفایی توانمندی‌های انسان جهت تعالی و تکامل محدود می‌شود. تاریخ به روشنی نشان می‌دهد که هر گاه حکومت‌ها خواسته‌اند به سوی محو تعدد و تنوع موجود در جوامع بشری دست دراز کنند، چاره‌ای جز متوسل شدن به چهره‌های ظاهرا گوناگون اما در جوهر یکسان استبداد نداشته‌اند، راه حل‌هایی که نتیجه آن نه یکدست شدن افراد جامعه، بلکه بروز نفاق و دوچهرگی در زندگی مردم خواهد بود و بس. اتخاذ چنین رویه‌ای نه ممکن است و نه براساس آنچه آموزه‌های قرآنی به ما یاد می‌دهد مطلوب است.
پس از حوادثی که در این مدت کوتاه بر جامعه ما گذشت کیست که نداند وضعیتی که ایران امروز در آن قرار دارد حاصل استیلای چنین طرز تفکر اشتباهی بر تصمیم‌گیری‌های کلان كشور است. دستیابی به این وجدان عمومی دستاورد بزرگی است که گاهی قرن‌های متمادی از عمر ملت‌ها و تمدن‌ها صرف تحصیل آن می‌شود و چه هزینه‌های گزافی که در این راه نمی‌پردازند. اما مردم ما این موهبت بزرگ را با هزینه هایی بسیار اندک و ظرف مدتی کوتاه به دست آوردند. مردم ما اینک با پوست و گوشت و استخوان خود دریافته‌اند که تنها راه همزیستی مسالمت‌آمیز سلیقه ها و گرایش‌ها، و اقشار، اقوام، مذاهب و ادیان گوناگونی که در این سرزمین پهناور زندگی می‌کنند اذعان به وجود تنوع و تعدد شیوه‌های زندگی و اجتماع بر کانون آن هویت دیرینه‌ ای است که آنان را به یکدیگر پیوند می‌زند، اگرچه فهم‌های ضعیف و باژگونه از دین هضم نکنند که این اذعان نه بدان معناست که اسلام ناب دین حق و آئین خاتم و صراط مستقیم نیست، بلکه یعنی اجباری در دین وجود ندارد، به درستی که راه از بیراهه بیان شده است. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.
از اینروست که علیرغم تمامی حوادث تاسف بار و مرارت‌خیز این ایام، مردم ما اینک به نتایجی بسیار ارزشمندتر و ماندگارتر از انتخاب یک فرد دست یافته‌اند و این آن چیزی است که آنها را نسبت به اقدامشان برای شرکت در رویداد انتخابات و هزینه هایی که در قبل و بعد از آن متحمل شده اند دلگرم می کند.
در ماه هایی که گذشت نیرویی عظیم از ملت ما آزاد شد، نیرویی که باید به کارآمدترین شیوه برای سعادت بلندمدت او به خدمت گرفته شود. مردم ما از آنچه می‌خواهند آگاهند. آنان تصویر شکوهمند اراده خود را در آیینه آنچه که سپری شد مشاهده کرده‌اند و می‌دانند که سرمایه و توان تحقق بخشیدن به خواست‌های خود را دارند و در این میدان انبوه نخبگان و زبدگان دوشادوش آنان ایستاده‌اند. لذاست که اینک همه ما از یکدیگر می‌پرسیم چه باید کرد؟ این سوالی از سر ناامیدی و یا بلاتکلیفی نیست، بلکه می‌پرسیم با این سرمایه عظیم، با این امید تجدید حیات یافته و با این توانمندی‌های فراهم شده چه باید کرد؟
به راستی چه باید کرد؟ در پاسخ به اين پرسش نخستین قدم آن است که بدانیم چه باید بخواهیم تا بهترین و بیشترین را خواسته باشیم. اگر در یافتن پاسخ این سوال خطا کنیم قطعا همه یا بخشی از این سرمایه فراهم آمده را از دست داده ایم. بلکه حساسیت این انتخاب بسیار بیشتر از این است. نیروی عظیمی که ملت ما فراهم آورده توان آن را دارد که کشور را به سکویی بلند برای جهش به سوی پیشرفت‌های مادی و معنوی ارزشمند ارتقا دهد و یا در یک آنارشي درازمدت فرو برد. این که نتیجه حرکت ما چه خواهد بود تماما به انتخاب درست ما در این مرحله بستگی دارد.
برخلاف آنچه دستگاه‌های تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع می‌کنیم. ما خواسته‌هایی بسیار روشن و منطقی داریم. ما حفظ جمهوری اسلامی را می خواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلی‌ترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نیست. در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غيرمتعارف و نابهنگامی نمی خواهیم. آنچه ما می‌خواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است.

استیفای کدام حقوق؟ در درجه نخست حقوقی که قانون اساسی برای مردم در نظر گرفته است و مطالبه برای اجرای بی‌کم و کاست و بدون تنازل آن. آری! در قانون اساسی برای اداره برخی از شئون کشور راهکارهایی ارائه شده است که شاید زمانی پاسخگوی مقتضیات جامعه و جهان ما نباشد. اما در بخش‌هایی دیگر از همین قانون راه روشن اصلاح آنها پیش‌بینی شده است. در میثاق ملی ما مشروعیت همه ارکان حکومت متکی به رأی و اعتماد مردم است، تا جائی که اگر دقیق ملاحظه شود خواهیم دید حتی نهاد نظارت‌ناپذیری چون شورای نگهبان از هیمنه نگاه مردم به دور نیست. آری! در قانون اساسی وظایفی سنگین، از جمله وظیفه نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان قرار گرفته است؛ انسان‌های غیرمعصومی که ممکن است در دام خطا و گناه بیفتند و دچار وسوسه قدرت شوند. اما در همین قانون به صراحت اعلام می‌شود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است. اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوء‌استفاده از موقعیت خود را پیدا نمی‌کند.
قانون اساسی ما پر از ظرفیت‌هایی است که هنوز به فعلیت نرسیده‌اند؛ مسئولان گاهی با این حقیقت به گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی به عنوان امری مستحب مخیرند همچنان استفاده‌های بیشتری از ذخائر قانون اساسی ببرند. نه! هرگز چنین نیست. آنها مکلفند که این ظرفیت‌ها، آن هم تمامی این ظرفیت‌ها را به فعلیت برسانند. قانون اساسی مجموعه‌ای یکپارچه است و نباید بر روی بخش‌هایی از آن که منافع اشخاص و یا گروه‌هایی خاص را تامین می‌کند به صورت اغراق‌آمیز تاکید شود و بخش‌هایی دیگر که حقوق مردم را دربر گرفته است معطل باقی بماند، یا ناقص به اجرا درآید. پس از سی سال ما هنوز با اصولی از این میثاق ملی روبرو هستیم که سخن گفتن از اجرایشان دست‌اندرکاران را به خشم می‌آورد، به صورتی که گویی گوینده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است. تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، رفع تبعیض، امنیت قضایی و برابری در مقابل قانون، تفکیک‌ناپذیری آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر، مصونیت حیثیت، جان و مال اشخاص، ممنوعیت تفتیش عقاید، آزادی مطبوعات، ممنوعیت بازرسی نامه‌ها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعیت‌ها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دریافت‌های دولتی در خزانه‌داری کل، تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به آن با حضور هیئت منصفه، آزادی بیان و نشر افکار در صدا و سیما و بی‌طرفی آن و . . . هر یک اصولی روشن از قانون اساسی ما را به خود اختصاص داده‌اند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض می‌شوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی به اجرا درمی‌آیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس زبان‌های قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد می‌شود.
مشابه همین برخورد گزینشی با آرمان‌های انقلاب اسلامی نیز صورت گرفته است. ما خواستار احیای آن بخش فراموش شده از اهدافی هستیم که این نهضت عظیم به امید تحقق آنها آغاز شد. چه شعارهای بزرگی از انقلاب که اینک دم زدن از آنها روی کسانی را ترش می‌کند، تا جائی که گویی اینها شعارهای ضدانقلاب بوده‌اند. نمونه‌ای از آنها آزادی است؛ آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی به تمامی آن معنای جلیلی که مردم ما در بهمن 57 تأمین آن را یکی از مهمترین اهداف خود می‌دانستند، به صورتی که پیروزی انقلاب را بهار آزادی نامیدند. این آزادی به مفهوم آزادی سیاسی و حق انتقاد بی‌هراس از حاکمان بوده است.
و مظلوم‌تر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی، خود اسلام است؛ دینی که بسیار از آن نام می‌برند و اندک به آن عمل می‌شود. چه بسیار که دین را سرند می‌کنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی می‌سپارند و سلیقه‌ها و مصلحت‌های خود را متن اسلام می‌نامند، تا جایی که دروغ به مشخصه‌ای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشت‌ترین بداخلاقی‌ها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی گردد که برای تکمیل بزرگواری‌های اخلاقی مبعوث شده است؛ شکنجه زندانیان و کشتن آنان، و اعمالی که قلم از ذکرشان شرم می‌کند.
اگر برای حکمرانی مبتنی بر دین تنها یک رسالت وجود داشته باشد آن این است که زمینه را برای زندگی توأم با ایمان آماده‌تر کند. پس چرا فاصله جامعه ما با زندگی ایمانی روزبه‌روز بیشتر می‌شود؟ این فاصله میراث انقلاب نیست. در تابستان گرم 58، چه بسیار بودند کسانی که برای نخستین بار رمضان را روزه گرفتند و از این تجربه خود لذت بردند؛ میراث انقلاب ما این بود. میراث انقلاب ما معنویتی بود که در دوران دفاع مقدس جامعه را فرا گرفت. میراث انقلاب ما پرورش روح‌های بزرگ و اخلاص‌های مثال‌زدنی بود. انقلاب ما نشان داد می‌تواند نورانیتی را که جامعه تشنه آن است تأمین کند. آخر یک بار هم که شده میراثی را که از امام خود تحویل گرفتیم با ایران امروز مقایسه کنیم؛ جامعه‌ای سودازده که در آن تحجر دولت‌سازی می‌کند؛ جامعه‌ای تقلب‌زده، دروغ‌زده.
برخورد گزینشی با پیام دین و آن را مناسب سلیقه و منافع خود درآوردن، خرافه و تحجر را به دامن آن بستن، پول و زور را جایگزین حکمت و موعظه حسنه کردن و بخش‌هایی از روحانیت، این شجره هزار ساله را دولتی ساختن بیش از این هم نباید نتیجه بدهد. زمانی که امام ما از اسلام ناب محمدی(ص) نام می‌برد و آن را در مقابل اسلام تحجرگرا و اسلام آمریکایی قرار می‌داد چنین روزهایی را می‌دید. این پوستین وارونه اسمش اسلام هست، اما رسمش اسلام نیست. ما خواستار بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص)، این دین غریب هستیم. و خداونده وعده داده است که ما را به راه‌های رسیدن به این تحفه آسمانی هدایت کند. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. و کسانی که در راه ما کوشش کنند به تحقیق آنان را به راه هایمان هدایت می‌کنیم.
آیا در این چند ماهه ندیدید که او چگونه به این وعده عمل کرد؟ پروردگار ما ایمان‌هایمان را ضایع نکرد و نخواهد کرد، زیرا او به خلاف مدعیان، نسبت به مردم دلسوز و مهربان است. و ما کان الله لیضیع ایمانکم ان الله بالناس لرئوف رحیم. کام ملت از آنچه که گذشت تلخ است، اما کیست که دستاوردهای حاصل شده در عين اين تلخكامي‌ها را ناچیز بشمارد؟ ما با پوست و خون خود عظمت آنچه در این ایام کوتاه حاصل شده است را درک می‌کنیم. ما چه کردیم که به این دستاوردها رسیدیم. حقیقت آن است که جز ایمان به وعده الهی عملی متناسب با این همه پیشرفت نداشته‌ایم. به حوادث این ایام بنگرید و در هر كدامشان راه های خدا را که یکی پس از دیگری پیش پای ما گشوده شدند ملاحظه کنید. آنها را هم که ببندند دادار از وفا به وعده‌ای که داده است عاجز نمی‌شود و راه‌هایی دیگر پیش پای کسانی که برای او می‌کوشند می‌گشاید؛ راه‌هایی امن، راه‌هایی هموار، راه‌هایی مستقیم که بدون تردید ما را به مقصد می رسانند. چرا به خداوند توکل نکنیم حال آن که راه‌هایمان را به ما نشان داده است؟ و ما لنا الا نتوکل علی الله و قد هدانا سبلنا. با دسترسی به چنین راه‌هایی ما نیاز به تخطی از قانون، پشیمانی از مسالمت، توسل به تخریب یا وارد شدن به هر کوره راه دیگری نداریم.
و در آن سو نگاه كنيم كه مخالفان مردم با قدم گذاشتن در بی‌راهه ‌ها چگونه رو به نشيب مي‌روند. فرزندان انقلاب را به زندان انداختند تا اوهام خويش را ارضا كنند. آنها چه نتيجه‌اي براي اين كار خود توقع داشتند؟ بدن رنجور قرباني ترور را به بند كشيدند و ضارب او را آزاد و متمتع قرار دادند. آنها انتظار داشتند از اين كار جز ريختن آبروي خود چه سودي ببرند؟ در سراشيبي كوره‌راهي كه درون آن افتاده بودند خردشان جا ماند و عنانشان در دست افراط‌گراني قرار گرفت كه نيمه‌هاي شب به خوابگاه دانشجويان غريب و مظلوم حمله مي‌كنند و رايج‌ترين كلمات در فرهنگ لغاتشان دشنام‌هاي ركيك است. رهروان راه‌هاي خدا به اميدي كه از وعده او داشتند رسيدند؛ آيا مسافران بیراهه نيز به آن چيزي كه بايد انتظارش را مي‌كشيدند نرسيده‌اند؟ ملاحظه تقيه و تملق اين و آن و شنيدن بوي حرص و بخل و آز از دهان تمجيدگران، برخورداري از حمايت خطيبي كه از منبر مقدس نمازجمعه به خشونت تشويق و به اعتراف‌گيري مباهات مي‌كند؛ ترس، ترس از تنهايي، ترس از آينده،‌ ترس از عاقبت، ترسي كه با ترساندن ديگران پنهانش مي‌كنند.
مردم فداکار ایران! پیمانی است بر ذمه فرزندان انقلاب اسلامی که در بازگرداندن آن به اصل نخستین‌اش از بذل هیچ کوششی کوتاهی نکنند، و عهدی است بر عهده همراهان و یاران شما که در راه مبارزه با متقلبان و دروغگویان به سرمایه اجتماعی و اعتمادی که ایجاد شده است، خیانت ننمایند. در عین حال تکلیفی است بر همه ما که اگر مصلحت کشور و مردم را در امری دیدیم از ملامت نترسیم و از شجاعت دریغ نورزیم. بنا بر چنین تعهداتی اینجانب برای رسيدن به آرمان‌هایی که پیش روی خویش داریم به جز ادامه راه سبزی که در این چند ماهه دنبال کرده‌اید پیشنهاد نمی‌کنم؛ راه سبز امید. راهی که از پیش از انتخابات آغاز کردید و همچنان با عزم های استوار در آن گام می زنید. راهی که با دعا و ندا و تکبیر، با گردهمایی های بزرگ و کوچک، با کوشش ها و جوشش ها و گفتگوها و پرس و جوهای خود همچنان در آن قرار دارید.
ما برای اشاره به جنبشی که آغاز کرده ایم از عنوان «راه» استفاده می کنیم تا توفیق‌‎هایی که در هر مرحله به دست می‌آوریم پایان کار ندانیم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزیم. علاوه بر آن ما در این مسیر چشم به جاده‌هایی داریم که هدایت الهی پیش‌پایمان قرار می‌دهد. ما می‌اندیشیم و تدبیر می‌کنیم، اما ایمان داریم که در عمل، تنها راه‌هایی که او برایمان می‌گشاید از خود کارسازی نشان می‌دهند.
ما در راهی که خداوند پیش رویمان قرار داده است از نماد «سبز» استفاده کرده‌ایم تا پرچم دلبستگی نسبت به اسلامی باشد که اهل بیت پیامبر(ع) آموزگاران آن بوده‌اند؛ اهل بیت خرد، اهل بیت محبت، اهل بیت نورانیت.و ما «امید» را سرمایه خود قرار داده‌ایم تا حاکی از هویت ایرانی‌مان باشد؛ امیدی که این ملت را از گردنه‌های سخت تاریخ عبور داده و حیات او را در تلخ‌ترین روزهای این سرزمین تداوم بخشیده است؛ راه سبز امید.
چندی پیش، زمانی که از این نام برای بیان ویژگی‌های حرکت شما استفاده کردم تصور برخی بر آن قرار گرفت که حزب یا جبهه‌ای جدید در حال تشکیل است، حال آن که این راه به هیچ وجه مشابهی و یا جایگزینی برای سامان‌هاي سیاسی رسمی نیست و نیاز به آنها را منتفی نمی کند، بلکه حرکتی اجتماعی و دامنه دار برای ترمیم و ایجاد برخی از بنیادین ترین زیرساخت‌های سیاسی است که همه شئونات کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد و از جمله تشکل‌ها و احزاب برای فعالیت ثمربخش بدانها احتیاج مبرم دارند. قطعا جامعه ما برای محقق کردن فضای باثبات سیاسی به احزاب صالح و قدرتمند نیازمند است و چه بسا زمانی که زمینه برای فعالیت موثر و مفید سامان های سیاسی فراهم شود اینجانب و برخی از همفکران شما نیز کوشش های خود را در چارچوب تشکلی متعارف از این نوع قرار دهیم. اما راه سبز امید تشکلی از این نوع نیست. تحزب اساسا به معنای آن است که گروهی از همفکران در سازمانی مشخص و دارای سلسله‌مراتب شناخته شده گردهم بیایند. همچنین در یک حزب تأکید بر بیشترین همفکری و وحدت حداکثری در عقاید است، حال آن که راه ما به عنوان مسیری که تجدید و تقويت هويت ملی را هدف گرفته، بر وحدت حول حداقل نکات مشترک تکیه می‌کند؛ مجموعه‌ای پیام‌محور و متشکل از تمامی سازوکارهای مدنی کوچک و بزرگ که در مسیر خود هدفی مشترک را انتخاب کرده‌اند.
صورت ظاهری اقداماتی که برای تداوم و تقویت حرکت کنونی مردم انتخاب می‌شود در حکم لباسی است که بر قامت آن می‌دوزیم، و فاخرترین لباس‌ها تنها در صورتی برازنده خواهد بود که به فراخور واقعیت برده شود. واقعیت موجود در کشور ما نسبت به آنچه که در گذشته بود تغییرات شگرفی کرده است. آنچه اینک در جامعه ما نقش‌آفرینی می‌کند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در میان بخش وسیعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پایمال شدن حقوق خود معترض است. این شبکه دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که به هنگام تصمیم‌گیری در مورد راه‌حل‌ها و اقدامات آتی، باید به آنها توجه کرد. آنچه اينجانب در پاسخ به سوال چه بايد كرد پيشنهاد مي‌كنم تقويت و تحكيم اين شبكه اجتماعي است.
تجربه چندین دهه از تاریخ ایران که ما از نزدیک شاهد آن بوده‌ایم نشان می‌دهد حرکات جمعی مردم ما تنها در دوران باروری، حیات و سرزندگی این هسته‌ها به نتیجه می‌رسند. آن چیزی که از آن به عنوان جامعه‌ای زنده و فعال نام می‌بریم، جامعه‌ای که به صورت موثر، آگاهانه و خلاق نسبت به حوادث واکنش نشان می‌دهد و امكان استبداد و تخطي ساختارهاي قدرت از خواست‌ خود را از ميان مي‌برد ترکیبی تشکیل یافته از چنین شبكه‌ قدرتمندي است.
وظيفه‌اي كه امروز بر عهده همه ما قرار دارد و به صورتي فطري از جمع‌هاي كوچك و بزرگ و حتي احزاب و تشكل‌هاي سياسي ما سر مي‌زند آن است كه به صورت هسته‌هاي معين براي چنين شبكه‌اي عمل كنيم.
از مهمترین نقاط قوت این شبکه، شکل طبیعی اجزای آن است. این واحدها عبارت از گروه‌هایی کوچک اما بسیار متکثر از همفکرانی است که در قالب روابط سابقه‌دار دوستی یا خویشاوندی یا همکاری نسبت به هم آشنایی و اعتماد پیدا کرده‌اند، به صورتی که انحلال آنها امکانپذیر نیست، زیرا به معنای انحلال جامعه است. این واحدها همواره وجود دارند، اما به صرف وجود، شبکه اجتماعی موثری را شکل نمی‌دهند. با این همه اولین قدم در راه‌حل پیشنهادی اینجانب آن است که ما ایرانیان، در هر کجای جهان که هستیم، باید این هسته‎های اجتماعی را در میان خود تقویت کنیم. باید خانه‌هایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ به تعبیر قرآن خانه‌های خود را قبله قرار دهیم، یعنی به این هسته‌های اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، اهمیت آنها را بشناسیم و بیش از پیش به آنها رو کنیم تا قدرت‌های نهفته ای که دارند برای ما ظاهر شود. خانه های خود را قبله قرار دهیم؛ یعنی اگر تا پیش از این هر دو ماه یک بار همدیگر را ملاقات می‌کردیم اینک هفته ای دوبار گرد هم جمع شویم. قدرت شبکه های اجتماعی ما در این امر است.
گرد هم جمع شويم تا چه كنيم؟ اين نخستين سوالي است كه معمولا در چنين شرايطي از يكديگر مي‌پرسيم. ما معمولا تصور مي‌كنيم آنچه در اين گردهم‌آيي‌ها اهميت دارد كاري است كه در قالب آنها با كمك يكديگر به انجام مي‌رسانيم. البته این تصور درستی نیست، اما تصوری طبیعی است. از این روست که واحدهاي اجتماعي اگر محوری برای فعالیت‌های ثمربخش قرار نگیرند به‌مانند درختانی که میوه‌هایشان چیده نشود بازدهی خود را از دست می‌دهند، لذا باید آنها را موضوع تلاش‌های اثرگذار اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی، عام‌المنفعه و دیگر فعالیت‌های مدنی مشابه قرار داد تا در درازمدت و پس از عبور امواج حادثه و عاطفه همچنان به ایفای نقش تاریخ‌سازی که از آنها انتظار داریم بپردازند.
جمع‌های خویشاندوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئات مذهبی، کانون‌های فرهنگی و ادبی، انجمن‌ها، احزاب، جمعیت‌ها، تشکل‌های صنفی، نهادهای حرفه‌ای، گروه‌هایی که با هم ورزش می‌کنند یا در رویدادهای هنری حاضر می‌شوند، حلقه همکلاسی‌ها، گروه فارغ‌التحصیلانی که هنوز دور هم جمع می شوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافته‌اند، و . . . ؛ هر کدام از ما در چندین نمونه از این زیرمجموعه‎های کوچک عضویت داریم و این دست‌مایه اصلی گفتگو و ارتباط میان هسته‌های جامعه ماست. بلكه تجربیات اخیر نشان داد خرده‌رسانه‌هایی که از این روابط زاده می‌شوند می‌توانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آن که ظرفیت‌های این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت برسد.
ما زمانی موفق به برقراری ارتباط موثر با یکدیگر خواهیم شد که در شعاری مشترک همصدا شویم؛ شعاری دقیق و عمیق که قادر به تأمین خواسته‌های ما باشد. بخش مهمی از توانمندی‌هایی که اینک در شبکه‌های اجتماعی ما ایجاد شده است مرهون آن است که شعار و آرمانی مشترک پیدا کرده ایم. تعادل طلايي ويژگي مهم اين شعار و آرمان است، به صورتي كه اگر بر آن بيفزاييم چه بسا كساني كه نتوانند يا نخواهند با آن همصدا شوند، و اگر از آن بكاهيم چه بسا قشرهايي كه اميدهاي خود را در آن نيابند. این بزرگترین سرمایه ماست که باید در پالایش و پاسداری از آن بیشترین دقت و همت را به کار بگیریم.
ما اگر صرفاً در یک انتخابات شرکت کرده بودیم برخورداری از حمایت اکثریت مردم برایمان کافی بود. اما در یک حرکت عظیم اجتماعی، اکثریت تنها زمانی به پیروزی می‌رسد که به اجماع نزدیک شود و آن گاه از مشروعیت غیرقابل‌مقاومت برخوردار خواهد شد که توجه خود را نسبت به دغدغه‌ها و حقوق کسانی که امروز یا فردا ممکن است متفاوت با او بیندیشند و در اقلیت قرار گیرند به اثبات برساند.
نمی‌توان از جامعه‌ای که بخش قابل توجهی از آن دچار جبر نان و از تأمین نیازها اولیه خود ناتوان است انتظار مشارکت گسترده در فرآیند توسعه سیاسی را داشت. البته عکس این رابطه نیز صادق است و جامعه‌ای که از آزادی‌ها و آگاهی‌های اساسی محروم شود در تأمین معیشتی که لیاقت آن را دارد نیز درمی‌ماند و حتی در عهد درآمدهای افسانه‌ای، به پیشرفتی بیشتر از صدقه‌پروری و واگذار کردن اختیار بازار و اقتصاد ملی خود به بیگانگان نائل نمی‌شود. ما بر این باوریم که آزادی زمانی دوام دارد که با عدالت توأم باشد. به همان اندازه که محدودیت‌های جاری برای آزادی بیان و امکان برگزاری اجتماعات نگران‌کننده است، وجود فقر، فساد و تبعیض در سطحی گسترده چشم‌انداز دسترسی به جامعه‌ای آرمانی مبتنی بر قانون اساسی را تیره می‌کند، به ویژه آن که در سیاست‌ سال‌های اخیر دورنمای روشنی برای خروج از ا ین وضعیت ملاحظه نمی‌شود، به صورتی که وارد آمدن صدمات اساسی به تولید ملی، تداوم فعالیت سودآور اقتصادی را به یک آرزو و یافتن شغل مناسب را به دغدغه اصلی جوانان و خانواده‌های آنان مبدل ساخته است.
راه‌های خدا متکثر است و برای دفع ظلم و استبداد و تحقق ایرانی پیشرفته، ما نباید به قدم گذاشتن در یکی از آنها یا همراهی با یکی از همفکران خود اکتفا کنیم. ما در پیوندهای خود به نظمی نیاز داریم تا اگر دست تطاول و ظلم فردی یا افرادی از همراهانمان را ربود و واحد یا واحدهایی از این شبکه اجتماعی گسترده را ویران کرد، لطمه‌ای به حیات و پویایی آن وارد نشود و با تکیه بر خرد جمعی، در هر مرحله‌ای از این مسیر بتوانیم اهداف پیشاروی خویش را شناسایی و با بلندترین گام‌ها به سوی آن حرکت کنیم.
همچنین اگر در جناحی که قدرت خود را در مخالفت با مردم و خواسته های به حق آنان توهم کرده است خواستی برای برون رفت از بحران وجود داشته باشد حداقل آنچه که در این مرحله می تواند به این هدف کمک کند اقدامات زیر است: 1. تشکیل گروه حقیقت‌یاب و حکمیت مورد قبول همه ذینفعان در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری و رسیدگی به تخلفات و تقلب های انجام گرفته و اعمال مجازات برای خاطیان2. اصلاح قانون انتخابات به صورتی که شرایط برای برگزاری عادلانه و منصفانه انتخابات و اطمینان مردم از این امر فراهم شود.3. شناسایی و مجازات عاملان و آمران فجایعی که در حوادث پس از انتخابات بر علیه مردم صورت گرفته است در تمامی نهادهای نظامی، انتظامی و رسانه‌ای4. رسیدگی به آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات و خانواده‌های جان‌باختگان، آزادی همه دست‌اندرکاران، فعالان سیاسی و نیروهای مردمی دستگیر شده، مختومه کردن پرونده‌ها، اعاده حیثیت از آنان و خاتمه یافتن تهدیدها و آزارهایی که همچنان برای واداشتن آنان به عدم تظلم و پیگیری حقوق شان صورت می گیرد.5. اعمال اصل 168 قانون اساسي در خصوص تعريف جرم سياسي و رسيدگي به جرايم سياسي با حضور هيئت منصفه 6. تضمين آزادي مطبوعات، تغيير رفتار جانبدارانه صدا و سيما، رفع محدوديتهاي اعمال شده براي برخورداري احزاب، گروههاي سياسي و نگرشهاي مختلف از ارائه ديدگاههاي خود در رسانه‌ها، به ويژه صدا و سيما و اصلاح قانون رسانه ملی به صورتی که رسانه ملی نسبت به اعمال خلاف قانون خود پاسخگو قرار گیرد.7. به فعلیت درآمدن ظرفیت های ایجاد شده در قالب تفسیر اصل 44 قانون اساسی برای ایجاد رسانه های شنیداری و دیداری خصوصی 8. تضمين حق اساسي مردم در تشکيل اجتماعات و راهپيمايي‌ها با اعمال اصل 27 قانون اساسي9. تصویب منع مداخله نظامیان در امور سیاسی و جلوگیری از دخالت نیروهای مسلح در فعالیت‌های اقتصادی ما در راهی پر از نورانیت وارد شده‌ایم که از هم اینک سالخوردگان را جوان و جوانان را پخته کرده است. برای خود و شما در این مسیر از خداوند یاری می‌طلبم و امیدوارم با همکاری و همراهی همه دلسوزان نظام و انقلاب اهداف ملت در هر مرحله از این مسیر روشن و محقق شود.
میرحسین موسوی

سران اصلاحات در راه پیمایی روز قدس

در ديدار اعضا شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب با شيخ اصلاحات، از شجاعت و ايستادگی کروبی در دفاع از حقوق مردم قدردانی شد.در اين ديدار مهدی کروبی گفت: اکنون زمان شفاف گويی، ايستادگی، اعلام موضع و برون رفت از انفعال است.
دبير کل حزب اعتماد ملی تصريح کرد: همه ما بايد در چهارچوب قانون اساسی، انديشه های امام (ره) و جمهوری اسلامی ايران تلاش و کوشش کنيم.شيخ اصلاحات با ابراز تاسف از حوادث بعد از انتخابات و دستگيری و شکنجه ها، افزود: اکنون درموقعيت سختی قرار داريم که در گذشته نيز از آن عبور کرديم که بايد همه احزاب سياسی ايستادگی کرده تا به اهداف و مقاصد خود برسيم.مهدی کروبی اظهار داشت: امروز زمان کلی گويی، تحريک ديگران و اظهار نظرهايی که ضرر آن متوجه پياده نظام و جوانان شود گذشته است اکنون اگر کسی موضع گيری می کند بايد آماده فشارها، تهمت ها و نارواها باشد.
وی افزود: اکنون دوران پراخت هزينه ها است نبايد با حرف های نسنجيده خود ديگران را تحريک کنيم.
شيخ اصلاحات در پاسخ به سوال نمايندگان احزاب مبنی بر موضع گيری سياسی فرمانده سپاه گفت: سخنان ايشان دارای سه مقوله است که در مقوله اول بنده به مصلحت سپاه نمی بينم که وارد مسايل سياسی شود، درمقوله دوم نقل قول از زندانيانی است که اطلاعی از شرايط آنان موجود نيست و سوم مقوله آقايانی است که در بيرون از زندان هستند که ابتدا خود آنان در خصوص صحت و سقم، توجيه و تحريف آن يا کذب بودن آن اظهار نظر کند.
کروبی با ابراز اميدواری نسبت به عبور از وضعيت فعلی، اضافه کرد: بعد از انتخابات شکنجه و حوادث دلخراشی انجام شد که به نمازجمعه ها نيز کشيده شد که اميدواريم به صورت دقيق به آن رسيدگی شده و نتيجه آن به مردم اعلام شود.
دبير کل حزب اعتماد ملی گفت: روز قدس از ميراث دوران امام (ره) است که طبق معمول هر سال سران اصلاحات در آن شرکت خواهند داشت.کروبی ازمردم خواست همچون سالهای گدشته هرچه باشکوه تر دراين مراسم شرکت کرده و مراقب اوضاع و احوال بوده و از پرداختن به شعارهای انحرافی بپرهيزند.

واکنش تابش به اظهارات فرمانده کل سپاه

سحام نیوز : دبیرکل فراکسیون خط امام در واکنش به اظهارات فرمانده سپاه گفت : " کاري نكنيد كه برخي حقايق را بازگو كنيم چون به نفع نظام نيست. اکنون به جای طرح این مسائل باید کسانی محاکمه شوند كه مجوز ورود سپاه به انتخابات و اعتراف‌گيري‌هاي اخير را صادر كردند.
محمدرضا تابش با حضور در جمع خبرنگاران پارلماني از سپاه پاسداران به عنوان نهادي مقدس، فراجناحي و اجماعي ياد كرد و افزود: شان اين نهاد با اينگونه رفتارها كه طرفداري از يك جناح خاص است، تطابقي ندارد افراد نبايد شان سپاه را فرو كاسته و آن را در منظر مردم، جناحي جلوه دهند.
وي با ابراز اميدواري نسبت به اينكه آنچه از سوي سردار جعفري شنيده است، به درستي نقل نشده باشد ادامه داد: آنچه كه من شنيدم اظهارات ايشان بر مبناي اعترافات افراد در شرايط غيرقانوني بود كه چنين مبنايي هيچ ارزشي ندارد. تابش با تاكيد بر اينكه مداخله سپاه در امور سياسي و جاري، كار درستي نيست خطاب به مسوولان آن توصيه كرد بگذاريد زبان ما بسته باشد. در حال حاضر ما براي حفظ نظام و انقلاب و براي آنكه حرفي نزنيم كه منجر به سوءاستفاده دشمن شود، مطالبي را بازگو نكرده‌ايم.
كاري نكنيد كه برخي حقايق را بازگو كنيم چون به نفع نظام نيست. تابش در ادامه خواستار محاكمه كساني شد كه مجوز ورود سپاه به انتخابات و اعتراف‌گيري‌هاي اخير را صادر كردند. وي با اشاره به اعترافاتي كه اخيرا از سوي بازداشت‌شدگان مسائل پس از انتخابات اخذ شده ادامه داد: سوابق اين افراد روشن است و نشان مي‌دهد كه چقدر دلبسته انقلاب هستند اميدوارم رفتارهايي از اين دست تضعيف شود تا جامعه به سمت آرامش پيش رود نه اينكه دائم شاهد شرايط متزلزلي باشيم.
دبيركل فراكسيون خط امام در واكنش به اينكه در سخنان فرمانده سپاه، اصلاح‌طلبان افرادي دين‌ستيز معرفي شده‌اند گفت: من حاضرم همه حيثيت خودم را وسط بگذارم و اثبات كنم كه اصلاح‌طلبان بيشتر از اصولگرايان سابقه زندان‌هاي شاه، حضور در جبهه‌هاي نبرد و شهادت و ايثارگري را دارند. وي در ادامه افزود: اين چه رفتاري است كه برخي به استناد اعتراف‌هاي غيرقانوني، اصلاح‌طلبان را مخالف انقلاب، اسلام و نظام معرفي كنند. افرادي كه در جايگاه‌هايي كه مسوولان قرار دارند بايد تعقل و تدبر به خرج دهند تا التهاب بيشتري در جامعه ايجاد نشود.

كروبي با نگازش نامه اي از منتظري تقدير كرد

سحام نیوز : مهدی کروبی با نگارش نامه ای به آیت الله منتظری از حمایت های ایشان از خویش در حوادث پس از انتخابات تقدیر کرد . در این نامه آمده است : " از اینکه بخاطر برخی حوادث و تعرضات پیش آمده بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برای اینجانب از این حقیر تفقد نمودید و طی نامه ها و بیاناتی اظهار تاسف فرمودید لازم دانستم بدین وسیله تشکر و قدردانی خود را اعلام دارم . "
متن کامل این نامه به شرح زیر است :
محضر مبارک حضرت آیت اله العظمی منتظری (دامت عزه العالی )
سلام علیکم
ضمن عرض ارادت و آرزوی قبولی اعمال و عبادات در ایام این ماه مبارک ، سلامتی و عزت حضرتعالی را از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.از اینکه بخاطر برخی حوادث و تعرضات پیش آمده بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برای اینجانب از این حقیر تفقد نمودید و طی نامه ها و بیاناتی اظهار تاسف فرمودید لازم دانستم بدین وسیله تشکر و قدردانی خود را اعلام دارم و از اینکه این پاسخ با کمی تاخیر خدمتتان ارسال می شود پوزش می خواهم.
تعرض و برخی توهین ها و ناملایمات برای شخص بنده و یا اشخاصی دیگر آنقدر اهمیت ندارد که متاسفانه ما در عمر خود شاهد باشیم ارزش ها و معیارهایی که هزاران نفر برای احیا و استقرار آنها در جامعه عمر و جوانی ، سلامتی و سرمایه های مادی و معنوی خود را در نیم قرن گذشته در این کشور گذاشته اند براحتی مغفول بماند و یا حتی عمداً زیر پا گذاشته شود . قانون اساسی میراث گرانسنگی که آن همه زحمات جمع کثیری از خبرگان و آزادگان و دلسوزان خدا ترس این ملت ، بعد از سال ها تحمل رنج و شکنجه و خفقان دوران ستم شاهی و با هزاران امید و آرزو به تصویب رسید و به تایید امام راحل (ره ) و ملت شریف ایران مزین شد ، براحتی اصول مسلم آن نادیده گرفته شود و گزینشی و یکطرفه ، برخی اصول آن تا حد آیات قرآن بزرگ داشته شود و برخی اصول که حاوی اساسی ترین حقوق ملت و آزادی های فردی و اجتماعی است و پرهیز از خودکامگی و دیکتاتوری را برای جامعه تضمین می کند براحتی زیر پا گذاشته شود.
انتخابات آزاد و بیطرفانه عملاً در پرتو دخالت های مراکز قدرت بی معنا شود و آزادی احزاب و مطبوعات براحتی توسط مراکز خودکامه ای مورد تعرض قرار گیرد و دستگیری ها و زندانها و محاکمات غیر قانونی و غیر منطبق با اصول قانون اساسی امری عادی قلمداد شود و از همه وحشتناک تر به بهانه حفظ امنیت ، بزرگترین ناامنی ؛ حمله و کشتار و ضرب و شتم و شکنجه و.... برای جوانان و زنان و مردانی که فقط با احساس مسئولیت و امیدی که خودِ این مسئولین در آنها برانگیخته بودند که میتوانید آزادانه به هر کسی رای دهید و بعد دیده بودند که چگونه نتایج اعلامی برخلاف روال قانونی و با دخالت های علنی مسئولین اجرا و نظارت بر خلاف آرای آنها اعلام می شود ، به صحنه حساس مسئولیت آمده و در تظاهراتی آرام و حتی بدون شعار اعتراض خود را اعلام کردند و دیدیم که چگونه مورد تهاجم قرار گرفتند. باری تحمل این شرایط ، بسیار دردناک تر و ناگوارتر از مسائلی است که برای اشخاص ایجاد کرده اند که به خاطر دفاع از حقوق ملت دچار تهاجم فیزیکی و توهین و افترا بشوند.
اميد است خداوند متعال به همه مسئولین ما احساس مسئولیت و انگیزه امانتداری برای مردم و سعه صدر و تحمل حکومت داری عادلانه و رعایت اخلاق و دستورات اسلامی را عنایت فرماید و به همه اقشار جامعه به ویژه علما و بزرگان حوزه احساس مسئولیت و توان اعتراض و برخورد با قانون گریزی ها و قانون ستیزی ها عطا کند.
والسلام - مهدی کروبی 8/6/1388