واقعا برای بعضیا متاسفم...متاسفم که نام اونا رو میذارن خداپرست...حداقل حرمت ایران رو جلوی اون همه خارجی حفظ میکردید...حداقل حرمت موی سفید و سن بالای شیخ رو نگه میداشتید...حداقل کمی به شرافت خودتون اضافه می کردید و این عمل قبیح رو انجام نمیدادید...
اهانت به شیخ در نمایشگاه
واقعا برای بعضیا متاسفم...متاسفم که نام اونا رو میذارن خداپرست...حداقل حرمت ایران رو جلوی اون همه خارجی حفظ میکردید...حداقل حرمت موی سفید و سن بالای شیخ رو نگه میداشتید...حداقل کمی به شرافت خودتون اضافه می کردید و این عمل قبیح رو انجام نمیدادید...
وحدت ملی !!!
بعد از چند مدت گرفتاری دوباره شروع به تایپ کردن کردم و اینار به بحثی که امروزه بعد از یه مدت خاموشی ناگهان داغ میشود و سر وا میکند می پردازم...آری بحثی بنام وحدت ملی که در این یک ماه به آشتی ملی هم بدل شده است...در این پست بیشتر می خواهم در مورد وجود این بحث از آغازش حرف بزنم که از چه جایی مطرح شدو به کجا رسید...امیدوارم که وقت داشته باشید و این مطلب را مطالعه کنید...
کدام؟؟
دموکراسی
دموکراسی برگرفته از واژه يونانی دِموس ، به معنای مردم است . در حکومت های دموکراتيک ، اين مردم اند که بر قانون گزار و دولت حکومت می کنند.اگر چه تفاوت های جزئی ميان حکومت های دموکراتيک مختلف جهان به چشم می خورد، برخی اصول و شيوه های خاص دولت های دموکراتيک را از ساير اشکال دولت ها متمايز می سازند.
*دموکراسی شرایط خاص و دولتی را در برمی گیرد که کليه شهروندان آن ، چه مستقيم و چه غير مستقيم و از طريق نمايندگان منتخب خود ، از قدرت استفاده و وظائف مدنی خود را انجام می دهند.
به قول ماهاتما گاندی ، "عدم تحمل خود يک نوع خشونت است و يک مانع برای به وجود آمدن يک روحيه دموکراتيک راستين."
ضرورت وجود دولت(قسمت دوم)
پیرو مطلب قبلی که امیدوارم آن را مطالعه کرده باشید این پست رو قرار دادم که ادامه ای کوچک بر آنچه که گفته شد میباشد :
خاکستر
ضرورت وجود دولت
چندی پیش در روزنامه متنی ترجمه شده از "آین رند" میخواندم که خیلی قابل توجه بود در متن زیر بخشی از آن مطلب را با کمی تخلص بیان خواهم کرد...به شما دوستان توصیه میکنم که حتما بخوانیدش واقعا مطلب جالبی است البته اگه موشکافانه به آن بنگرید...اضافه میکنم که این مطلب در سال 1963نگاشته شده است...
پیش شرط یک جامعه متمدن این است که استفاده از زور فیزیکی در روابط اجتماعی ممنوع شود . به عبارت دیگر در چنین جامعه ای اگر افراد بخواهند با یکدیگر مبادله ای انجام دهند باید با استفاده از بحث کردن ، متقاعد کرد و جلب موافقت بدون اجبار راضی به این کار شود .
این مطلب ادامه دارد ...
خاکستر
پست مشترک (3)
دعوت صانعی برای شرکت در راهپیمایی روز قدس
شکایت از صانعی
محمود احمدی نژاد، در اقدامی بی سابقه علیه آیت الله العظمی یوسف صانعی، اقامه دعوا کرد. این شکایت در حالی روز یکشنبه به دادگاه ویژه روحانیت تسلیم شده که در تاریخ ایران _حتا دوران پیش از انقلاب_ سابقه نداشته که دولت مردی یک مرجع تقلید مسلم را_ آن هم به دلیل سخنانی که گفته است _ به دادگاه بکشاند.
روز یکشنبه خبرگزاری های حامی دولت ایرنا و فارس به نقل از منبعی آگاه در دفتر احمدی نژاد از شکایت دفتر حقوقی این نهاد از آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعیان، خبر داده است.
این فرد که نخواسته نامش فاش شود به ایرنا گفته است: در پی سخنرانی آقای صانعی در يکی از مجالس خود عليه رييسجمهوری، دفتر حقوقی رياستجمهوری، شکايتی را عليه وی تنظيم کرده است.
او گفته است که این شکایت به دادگاه ویژه روحانیت ارائه می شود.
ظاهرا این شکایت واکنشی است به سخنرانی ماه گذشته آیت الله صانعی در استان گلستان است.
پیش از این رسانههای و سایتهای طرفدار محمود احمدینژاد، آیت الله صانعی را متهم کرده بودند که به وی نسبت «حرامزداگی» داده است و برخی از آنها هم مانند سایت رجا نیوز به طور تلویحی خواستار مجازات این مرجع تقلید شده بودند.
در پی نسبت دادن این اتهام، دفتر آیت الله صانعی با انتشار بیانیهای اعلام کرد: «آنچه در انتهای سخنرانی حضرت آيت الله العظمی صانعی آمده است ناظر به حکايتی است که معظم له در اواسط سخنرانی آن را نقل نموده و هيچ ارتباطی به اشخاص و آنچه شما بيان نمودهايد نداشته و ندارد و در کل درتضاد با آن میباشد.»
آیت الله صانعی از جمله مراجعی است که در برابر رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد به شدت واکنش نشان داده است.
در سخنرانیای که آیت الله صانعی در مردادماه امسال در گرگان انجام داد و فیلم آن در اینترنت منتشر شد، این مرجع تقلید ضمن حمایت قاطع از میرحسین موسوی، عاملان و مسببان قتلها و شکنجههای روزهای اخیر را به عذاب ابدی در جهنم مبتلا دانست.
وی همچنین در این سخنرانی تصریح کرد که حرف میلیونها نفر را که معتقدند در انتخابات تقلب شده است، نادیده میگیرند و حرف و نظر یک نفر را ارجح میشمارند که این امر به گفته وی در تعارض با روش پیامبره اسلام و خلاف عقل است.
آیت الله صانعی در این سخنرانی با انتقاد شدید از مسئولان جمهوری اسلامی، اظهار داشت که «قلب» فرزندان مردم را درخیابان «نشانه» گرفتند، یا در بازداشتگاه کشتند و گفتند «مننژيت» گرفته یا «بیماری مسری» آمده است.
وی همچنین رسانههای حکومتی را به دروغپردازی متهم کرد و از مخاطبان خود خواست از این رسانهها اطلاعات نگیرند.
آیت الله صانعی در بخشی از این سخنرانی با اشاره به سرکوبهای پس از انتخابات گفته بود: «به قدرتت نناز؛ ما آن قدر از این قدرتها دیدهایم که ذلیل شدهاند؛ گریه میکردند.»
یوسف صانعی (متولد ۱۳۱۶ هـ ش.) یکی از مراجع تقلید مسلم شیعه است که به خاطر فتواها و نگرش نوگرایانهاش به ویژه در مسائل مربوط به حقوق زنان شهرت خاص دارد. او در روستای نیک آباد اصفهان متولد شد. در فلسفه از شاگردان میرزا جهانگیرخان و در فقه از شاگردان آیتالله میرزا حبیبالله رشتی بودهاست. میرزا حبیبالله رشتی به میرزای شیرازی، رهبر نهضت تنباکو، دلبستگی فراوان داشته و از مروجان وی بودهاست.
پدرش، حجتالاسلام شیخ محمدعلی صانعی، و پدربزرگش، آیتالله حاج ملایوسف، هر دو از روحانیون شناخته شده زمان خود بودهاند.
او در سال ۱۳۲۵ هجری وارد حوزه علمیه اصفهان شد و پس از گذراندن دروس مقدمات در سال ۱۳۳۰ برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه قم رفت. صانعی در امتحانات سطوح عالی حوزه در سال ۱۳۳۴ رتبه اول را احراز نمود و مورد تشویق آیت الله بروجردی قرار گرفت.
او از همین سال در درس خارجِ آیتالله العظمی خمینی شرکت کرد و تا سال ۱۳۴۲ به طور مستمر از حوزه درس اصول و فقه و مبانی مُتقن ایشان بهره برد و در زمره شاگردان موفق او قرار گرفت. حضور فعال در درس خارج آیتالله خمینی طی سالیان دراز و ممارست فراوان نسبت به فراگیری مبانی و تحقیقات او، اِشراف او را بر دیدگاههای فقهی و اصولی بنیانگذار جمهوری اسلامی را به درجهای رساند که به تعبیر او، در حد شعور مبانی بود و از حد صِرف دانستن، بالاتر.
صانعی توانست در ۲۲ سالگی به مرحله اجتهاد دست یابد. او علاوه بر سالها شاگردی در حوزه درس آیت الله خمینی، از دیگر استادان علوم دینی چون آیتالله بروجردی، آیتالله محقّق داماد و آیتالله اراکی نیز بهره برد. وی از سال ۱۳۵۴ رسماً تدریس خارج فقه را با کتاب زکات در مدرسه حقّانی (شهیدین) شروع نمود و تقریرات آن درس به قلم دو تن از شاگردانشان، موجود است.
اغلب مبارزات سیاسی و فعّالیتهای انقلابی صانعی در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش در ابعاد فرهنگی و تبلیغاتی بوده است. این تلاشها از طریق تبلیغ، سخنرانی، حضور در تظاهرات و راهپیماییها و صدور اعلامیه و بیانیههای سیاسی انجام میگرفت.
بر اساس آنچه در جلد سوم کتاب اسناد انقلاب اسلامی منتشر شدهاست، نام و امضای یوسف صانعی، در ذیل حدود سی اعلامیه سیاسی و انقلابی به ثبت رسیدهاست که اولین آن، نامهای است که پس از انتقال روحالله خمینی از ترکیه به نجف اشرف، از سوی علمای قم، خطاب به وی نوشته شدهاست. تاریخ انتشار این نامه مهر ماه ۱۳۴۴ است. همچنین آخرین بیانیهای که نام و امضای وی و دیگر همراهان انقلاب در ذیل آن به چشم میخورد، اعلامیهای است که در مخالفت با دولت بختیار، در تاریخ ۱۳۵۷/۱/۱۷ صادر شده است.
مهمترین بیانیه شدیداللحن علمای قم در قبل از انقلاب، بیانیه مربوط به «خلع ید شاه از حکومت» است که به تأیید جمعی از فضلا و مدرّسان حوزه علمیه قم رسیده است و نام و امضای آیهالله صانعی نیز در ذیل آن به چشم میخورد.
آیت الله یوسف صانعی در اوایل انقلاب در صدا و سیما رساله امام خمینی را آموزش میداد و پس از کناره گیری از کلیه مناصب حکومتی به قم رفته و درس خارج خود را ادامه داد. برای اولین بار رساله توضیح المسائل ایشان در سال ۱۳۷۲ هجری شمسی چاپ شد.
آیتالله صانعی، در مورد حقوق زنان دیدگاههای متفاوتی نسبت به اکثر مراجع دارد. از جمله:
* عدم شرطیت مردبودن در مرجعیت دینی* عدم شرطیت مردبودن در کلیه مناصب حکومتی
* عدم شرطیت مردبودن در قضاوت
* تساوی زن و مرد در قصاص نفس و اطراف
* تساوی دیهٔ زن و مرد در دیهٔ نفس و اطراف
* زن، در صورتی که شوهرش وارث دیگری نداشته باشد، تمام اموال شوهر را ارث میبرد.
* ارث بردن زن از همهٔ اموال شوهر (از عین منقولات و از قیمت غیرمنقولات)* عدم حرمت خروج زن از منزل بدون اجازهٔ شوهر، در مواردی که خلاف شئون مرد و یا خلاف حق استماع مرد نباشد.
* عدم نیاز به اذن شوهر در نذری که در مورد خود زن بوده و یا در مال خود مستقل باشد، در صورتی که خلاف حق استمتاع مرد نباشد.
* طلاق در دست مرد است، ولی اگر زن مهریهٔ خود را ببخشد و درخواست طلاق نماید، بر مرد واجب است که او را طلاق دهد.
* مادر هم مانند پدر در قتل فرزند قصاص نمیشود، مگر آنکه مرگ به علت اغراض شخصی باشد که در آن صورت، حکم پدر و مادر یکسان بوده و هر کدام به دلیل اغراض شخصی دست به قتل فرزند بزند، باید قصاص شود.
* با نبود پدر، مادر بر طفل و اموال او ولایت دارد و بر پدربزرگ مقدم است.
* ازدواج موقت مختص به شرایط خاص میباشد نه به عنوان عدل ازدواج دایم.دیدگاههای ویژه در مورد غیرمسلمانان
ایشان در مورد غیرمسلمانان نیز دیدگاههای متفاوتی دارد. از جمله موارد زیر:
* برابری دیهٔ غیرمسلمان با دیهٔ مسلمان
* تساوی غیرمسلمان و مسلمان در قصاص
نامه سرگشاده مهدی کروبی به صادق لاریجانی:
مشاور ارشد میرحسین موسوی بازداشت شد
علیرضا بهشتى، فرزند شهید دکتر محمد حسین بهشتی مشاور ارشد مهندس مير حسين موسوى با حكم دادستان جديد تهران بازداشت و دفتر انجمن دفاع از حقوق زندانيان نيز بسته شد. او فرزند آیت الله محمد بهشتى، اولين رييس دستگاه قضايى جمهورى اسلامى ايران، است كه به دنبال نا آرامى هاى پس از انتخابات رياست جمهورى دهم رييس كميته امور بازداشت شدگان و کشته شدگان تاسیس شده از سوی موسوی و کروبی شد.
در حالى كه مقام هاى دولتى ايران تعداد كشته شدگان اين حوادث را ۳۰ نفر اعلام كرده اند، بهشتى در گزارش هاى خود اعلام كرد كه در تيراندازى ماموران انتظامى و بسيجى به سوى معترضان حداقل ۷۲ نفر كشته شده اند. ساعاتى قبل از بازداشت عليرضا بهشتى، مرتضى الويرى، رييس كميته صيانت از آراى مهدى كروبى در انتخابات رياست جمهورى، نيز در منزلش بازداشت شد.
به گزارش سحام نيوز، پايگاه اطلاع رسانى حزب اعتماد ملى، ماموران دادستانى پس از مهر و موم دفتر مهدى كروبى، به منزل آقاى الويرى رفته و پس از جستجوى كامل خانه، او را نيز با خود بردند.
در همين حال، دفتر انجمن دفاع از زندانيان كه مسئوليت آن را عماالدين باقى، فعال حقوق بشر، بر عهده داشت با حكم دادستان جديد تهران مهر و موم شد.
اين چهارمين دفتر فعالان و تشكيلات سياسى نزديك به اصلاح طلبان است كه طى دو روز گذشته از سوى ماموران دادستانى تهران پلمب مى شود.
اين دادستانى پيشتر دفتر مهدى كروبى، نامزد معترض انتخابات، حزب اعتماد ملى و همچنين كميته امور بازداشت شدگان را مهر و موم كرده بود.
دور تازه برخورد با فعالان و تشكل هاى سياسى كه در حلقه نزديك به رهبران اعتراض ها به نتيجه انتخابات رياست جمهورى قرار دارند در حالى صورت مى گيرد كه در چند هفته اخير اصولگرايان تندرو خواستار برخورد با افرادى شدند كه به گفته آنها «سران اغتشاشات» هستند.دور تازه برخورد با فعالان و تشكل هاى سياسى كه در حلقه نزديك به رهبران اعتراض ها به نتيجه انتخابات رياست جمهورى قرار دارند در حالى صورت مى گيرد كه در چند هفته اخير اصولگرايان تندرو خواستار برخورد با افرادى شده اند كه به گفته آنها «سران اغتشاشات» هستند.
این اصولگرایان به طور مشخص از میر حسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و مهدی هاشمی، پسر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نام برده اند. انتظار می رود که در روزهای آینده موج بازداشت فعالان سیاسی و مدنی ادامه یابد.
جزییات تکان دهنده از بازداشت و آزادی عاطفه امام
عاطفه امام فرزند عضو برجسته و زندانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از نزدیک به 28 ساعت بازداشت در وضعیتی نا مطلوب، نزدیک اذان مغرب در بهشت زهرا رها شد.
او در حالی که چادرش توسط ربایندگان به او پس داده نشده بود، با مقنعه ای پاره در حالیکه کیف پولش را از او گرفته بودند در بهشت زهرا وادار به پیاده شدن از ماشین می شود. او در حالی که تهدید شده بود که چشم بندش را باز نکند بعد از مدت زمان طولانیای که در یکی از قطعات بهشت زهرا رها شده بود، چشم بندش را برداشته و متوجه می شود که آزاد و به حال خود رها شده است. سپس به دلیل تاریکی نسبی هوا به حرم امام خمینی پناه می برد و با تلفن عمومی با منزل تماس می گیرد و درخواست کمک می کند. پس از رسیدن خانواده، او همان لحظه به نیروهای پلیس مستقر در حرم امام مراجعه و با تنظیم یک صورتجلسه از کسانیکه وی را ربوده بودند شکایت می نماید.
در بین راه یکی از ربایندگان مرد، با کشیدن چادر از سر وی به او می گوید تو لایق چادر به سر کردن نیستی و در عین حال با دست مقنعه وی را کنار زده و هدبندی را که بر سر وی بوده جلوی چشمش کشیده و با دست سر وی را به سمت پایین خم میکند تا به محلی نامعلوم می رسند.
لازم بذکر است در خودرو به وی گفته می شود از موبایل خودش با خانواده تماس بگیرد و بگوید که بازداشت شده و چادر از سر وی برداشته اند.
عاطفه امام در حالیکه نمی دانسته در چه محلی به سر می برد با دستان و چشمان بسته توسط دو مرد مورد بازجویی قرار می گیرد. در ابتدا متونی را که مدعی شده بودند متن مکالمات مکتوب (چت ها) ما بین او و دیگران است در مقابلش قرار می دهند و از وی می خواهند به داشتن روابط نامشروع با برخی از فعالان سیاسی بخصوص جوانان در بند اعتراف کند. وقتی از این موضوع به نتیجه ای نمی رسند، با پخش مکالمات تلفنی و یا صداهایی که از شنودهای تلفنی در روزهای اخیر بدست آورده بودند او را به توهین به رییس جمهوری و رهبری متهم می کنند. همین طور این دختر 19 ساله را که تا پیش از این صرفا تحصیل می کرده است را متهم می کنند که زندانیان سیاسی آزاد شده و خانواده های اسرای در بند را به فعالیت های سیاسی ترغیب می کرده است.
این نوع رفتارها و برخی رفتارهای مشابه که امکان انتشار آن وجود ندارد شباهت بسیار زیادی به بازداشتهای خودسرانه اواخر دهه 70 دارد.
دلسوزان نظام بهتر است قبل از اینکه این مفاسد تبدیل به غده های چرکین شوند دست این دخمه ها و دخمه بازها را کوتاه کنند تا اینچنین حرمت یک دختر محجبه در کشوری که صدای اسلام و عدالت خواهی اش گوش همه را کر کرده است هتک نشود.
آیتالله بیات زنجانی: شاید از فردا روز، دربهای حرم امام را به روی مردم ببندند
یك مرجع تقلید با تاکید بر اینکه« امروز اندیشه علوی جای خود را به اندیشه مبتنی بر سوءظن، افترا و داغ بودن بازار اتهام آن هم به بهترین یاران حضرت امام(ره) داده»، گفت:« بخشی از بدنه حاکم، به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومت هستند.» آیتالله بیات زنجانی در پاسخ به سوال كتبی ایلنا مبنی چرایی ممانعت از برگزاری مراسم شبهای احیا در حرم حضرت امام(ره) گفت:«همه می دانند تذکراتی که تاکنون از ناحیه بزرگان و دلسوزان نظام داده شده است، از باب هشدار، یادآوری و اظهار نگرانی و دغدغه بوده تا شاید آقایان دستاندکار به آنها توجه شایسته بکنند و در روشها و رفتارها، تجدید نظر نمایند و در برابر انحرافهای صورت گرفته در جمهوری اسلامی نسبت به خط مشی ترسیم شده از سوی حضرت امام(ره) عکس العمل نشان داده و به آن برگردند و زاویه ایجاد شده با اندیشه آن بزرگوار را از این چیزی که هست، بیشتر ننمایند.»
وی افزود:«امروز با کمال تاسف نظام مبتنی بر اندیشه علوی که باید نماد رحمت و رأفت اسلامی باشد، جای خود را به اندیشه مبتنی بر سوءظن، افترا و داغ بودن بازار اتهام آن هم به بهترین یاران حضرت امام(ره) داده است.»
این مرجع تقلید خاطر نشان كرد: «ر این شکی نیست که بخشی از بدنه حاکم، به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومتند. تلاشها برای حذف تفکّر امام خمینی از اداره جامعه هم مظاهر مختلفی دارد. از جمله اینکه امروز صدای پای کسانی را میشنوم که به دنبال شکست اندیشه ایجاد حکومت اسلامی در دوران غیبت هستند؛
اندیشهای که امام پرچمدار آن بود. اینها میخواهند چرخشی که امام در اندیشه سیاسی و عرفانی شیعه ایجاد کرد را از یادها ببرند و ریشههای آن را نابود کنند. متأسفانه اتفاقاتی که در کشور و در طول چند ماه گذشته رخ داده است، خواسته یا ناخواسته در راستای همان تفکری است که میخواهد جمهوری اسلامی را به هر قیمت شده به سمت تباهی بکشاند به خیال اینکه در فرج امام عصر(سلام الله علیه) تعجیل کنند.»
وی ادامه داد:«فاصله بوجود آمده در فکر و عمل برخی مسئولین با آرمان های واقعی انقلاب، نتیجهاش این همه هتک حرمت، بیانصافی و بی اخلاقی و فشارهای بدون منطق بر مردمی است که تمام وجودشان را برای بوجود آمدن این جمهوری وقف کردهاند. کار را به جائی رساندهاند که در مراسم معنوی احیاء شب های قدر نیز دخالت کرده و با اعمال فشارهای نامعقول، تولیت حرم حضرت امام(ره) را مجبور به اعلام لغو مراسم میکنند و چه بسا با نگاه نامناسبشان از فردا روز، دربهای حرم حضرت ایشان را نیز به روی مردم ببندند. غایت این حرکات، برچیدن اندیشههای امام راحل(ره) و تهی کردن جمهوری اسلامی از اصول اصیل آن است.»
آیت الله بیات زنجانی در پایان تاكید كرد:«من توصیه میکنم که به تذکرات دلسوزان نظام و انقلاب گوش فرا دهند، جامعه را از آنچیزی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بدنبال آن بود دور نسازند و اندکی به عاقبت این حرکات برای نظام و مردم بیندیشند.»
راستي دوستان عزيز اين مطلب رو هم بخونيد جالبه
خبرگزاری ریانووستی روسیه در یک نظرسنجی جالب با طرح یک سوال نظرات خوانندگان خود را جویا شده است.
این نظرسنجی بدین شرح است:
آیا شما روسیه را در رویدادهای اخیر ایران دخیل می دانید؟ 1- بله 2- خیر 3- نمی توانم پاسخ مشخصی بدهم
جالب آنجاست که بیش از 87 درصد از پاسخ دهندگان نظر مثبتی داشته اند و اظهار داشته اند که روسیه در رویدادهای اخیر ایران دخیل بوده است.آدرس این سایت که فیلتر هم نیست: pe.rian.ru
بیانیه شماره 11 میرحسین موسوی خطاب به ملت ایران
برخلاف آنچه دستگاههای تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع میکنیم. ما خواستههایی بسیار روشن و منطقی داریم. ما حفظ جمهوری اسلامی را می خواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلیترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاعرسانی مستمر ممکن نیست. در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غيرمتعارف و نابهنگامی نمی خواهیم. آنچه ما میخواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است.
میرحسین موسوی بیانیه ای خطاب به ملت ایران صادر کرد. به گزارش "کلمه" در این بیانیه ضمن تاکید برحفظ نظام در مقابل مطامع بیگانگان و دفاع از جمهوری اسلامی اتخاذ رویکردی اجتماعی برای حل مسئله ضروری دانسته شده است. در این بیانیه آمده است : برخلاف آنچه دستگاههای تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع میکنیم.در این بیانیه همچنین بر ضرورت استفاده کامل ازظرفیت های قانون اساسی، سویه اجتماعی شکل گیری راه سبز امید، تلاش برای استیفای حقوق ملت و بازگشت به آرمان های مغفول و مظلوم انقلاب اسلامی تاکید شده است. موسوی در پایان نیز راهکارهای نه گانه برای برون رفت از بحران ارائه کرده است.به گزارش "کلمه" متن کامل بیانیه شمار 11 میرحسین موسوی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم شریف، آزاده و آگاه ایران!نزدیک به سه ماه پیش از این زمانی که شما در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شرکت کردید، با این باور به پای صندوقهای رأی رفتید که با تأکیدهای مکرر مسئولان و تلاش نهادهای مدنی، از آرای تان در برابر مقاصد قدرتطلبانه گروهی اندک پاسداری خواهد شد. اما تخلفها و تقلبهای سازمانیافته و حوادث تلخی که متعاقب آن صورت گرفت، از رویدادی که بنا بود سرمایهای برای ملت ما فراهم آورد تاسفی بزرگ باقی گذاشت. مشکلی که میتوانست در فرآیندی منصفانه و بیطرفانه مهار شود با بیتدبیری مسئولان امر، با یورش تبلیغاتی رسانههای دولتی و حمله نیروهای امنیتی رسمی و غیررسمی به تجمعات آرام و مسالمتآمیز مردم، به بروز انشقاق، ابهام و اختلاف عمیق و گسترده اجتماعی منجر شد، وضعیتی که پیامد بلافصل آن جز گسسته شدن رشتههای اعتماد میان مردم و حکومت نیست.
جمع کثیری از دلسوزان حوزههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور و نیز مراجع عظام تقلید و نیروهای آگاه حوزههای علمیه نسبت به افسانهپردازیهای رسانههای دولتی و حوادثی چون برگزاری دادگاههای نمایشی فاقد پشتوانه حقوقی و شرعی، برملا شدن فهرست بلند قربانیان، برخوردهای غیرانسانی با بازداشتشدگان و افشای وجود بازداشتگاههای غیرقانونی واکنش نشان داده و خواستار رسیدگی به آنها هستند، بلکه همه دلبستگان به نظام جمهوری اسلامی، این دستاورد مبارزات یک صد ساله مردم و تبلور مطالبات اساسی آنان برای دستیابی به آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت در سایه دینداری، اینک نگرانند.
در ماه هایی که گذشت نیرویی عظیم از ملت ما آزاد شد، نیرویی که باید به کارآمدترین شیوه برای سعادت بلندمدت او به خدمت گرفته شود. مردم ما از آنچه میخواهند آگاهند. آنان تصویر شکوهمند اراده خود را در آیینه آنچه که سپری شد مشاهده کردهاند و میدانند که سرمایه و توان تحقق بخشیدن به خواستهای خود را دارند و در این میدان انبوه نخبگان و زبدگان دوشادوش آنان ایستادهاند. لذاست که اینک همه ما از یکدیگر میپرسیم چه باید کرد؟ این سوالی از سر ناامیدی و یا بلاتکلیفی نیست، بلکه میپرسیم با این سرمایه عظیم، با این امید تجدید حیات یافته و با این توانمندیهای فراهم شده چه باید کرد؟
برخلاف آنچه دستگاههای تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع میکنیم. ما خواستههایی بسیار روشن و منطقی داریم. ما حفظ جمهوری اسلامی را می خواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلیترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاعرسانی مستمر ممکن نیست. در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غيرمتعارف و نابهنگامی نمی خواهیم. آنچه ما میخواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است.
استیفای کدام حقوق؟ در درجه نخست حقوقی که قانون اساسی برای مردم در نظر گرفته است و مطالبه برای اجرای بیکم و کاست و بدون تنازل آن. آری! در قانون اساسی برای اداره برخی از شئون کشور راهکارهایی ارائه شده است که شاید زمانی پاسخگوی مقتضیات جامعه و جهان ما نباشد. اما در بخشهایی دیگر از همین قانون راه روشن اصلاح آنها پیشبینی شده است. در میثاق ملی ما مشروعیت همه ارکان حکومت متکی به رأی و اعتماد مردم است، تا جائی که اگر دقیق ملاحظه شود خواهیم دید حتی نهاد نظارتناپذیری چون شورای نگهبان از هیمنه نگاه مردم به دور نیست. آری! در قانون اساسی وظایفی سنگین، از جمله وظیفه نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان قرار گرفته است؛ انسانهای غیرمعصومی که ممکن است در دام خطا و گناه بیفتند و دچار وسوسه قدرت شوند. اما در همین قانون به صراحت اعلام میشود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است. اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوءاستفاده از موقعیت خود را پیدا نمیکند.
قانون اساسی ما پر از ظرفیتهایی است که هنوز به فعلیت نرسیدهاند؛ مسئولان گاهی با این حقیقت به گونهای برخورد میکنند که گویی به عنوان امری مستحب مخیرند همچنان استفادههای بیشتری از ذخائر قانون اساسی ببرند. نه! هرگز چنین نیست. آنها مکلفند که این ظرفیتها، آن هم تمامی این ظرفیتها را به فعلیت برسانند. قانون اساسی مجموعهای یکپارچه است و نباید بر روی بخشهایی از آن که منافع اشخاص و یا گروههایی خاص را تامین میکند به صورت اغراقآمیز تاکید شود و بخشهایی دیگر که حقوق مردم را دربر گرفته است معطل باقی بماند، یا ناقص به اجرا درآید. پس از سی سال ما هنوز با اصولی از این میثاق ملی روبرو هستیم که سخن گفتن از اجرایشان دستاندرکاران را به خشم میآورد، به صورتی که گویی گوینده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است. تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، رفع تبعیض، امنیت قضایی و برابری در مقابل قانون، تفکیکناپذیری آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر، مصونیت حیثیت، جان و مال اشخاص، ممنوعیت تفتیش عقاید، آزادی مطبوعات، ممنوعیت بازرسی نامهها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعیتها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دریافتهای دولتی در خزانهداری کل، تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به آن با حضور هیئت منصفه، آزادی بیان و نشر افکار در صدا و سیما و بیطرفی آن و . . . هر یک اصولی روشن از قانون اساسی ما را به خود اختصاص دادهاند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض میشوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی به اجرا درمیآیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس زبانهای قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد میشود.
مشابه همین برخورد گزینشی با آرمانهای انقلاب اسلامی نیز صورت گرفته است. ما خواستار احیای آن بخش فراموش شده از اهدافی هستیم که این نهضت عظیم به امید تحقق آنها آغاز شد. چه شعارهای بزرگی از انقلاب که اینک دم زدن از آنها روی کسانی را ترش میکند، تا جائی که گویی اینها شعارهای ضدانقلاب بودهاند. نمونهای از آنها آزادی است؛ آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی به تمامی آن معنای جلیلی که مردم ما در بهمن 57 تأمین آن را یکی از مهمترین اهداف خود میدانستند، به صورتی که پیروزی انقلاب را بهار آزادی نامیدند. این آزادی به مفهوم آزادی سیاسی و حق انتقاد بیهراس از حاکمان بوده است.
و مظلومتر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی، خود اسلام است؛ دینی که بسیار از آن نام میبرند و اندک به آن عمل میشود. چه بسیار که دین را سرند میکنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی میسپارند و سلیقهها و مصلحتهای خود را متن اسلام مینامند، تا جایی که دروغ به مشخصهای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشتترین بداخلاقیها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی گردد که برای تکمیل بزرگواریهای اخلاقی مبعوث شده است؛ شکنجه زندانیان و کشتن آنان، و اعمالی که قلم از ذکرشان شرم میکند.
اگر برای حکمرانی مبتنی بر دین تنها یک رسالت وجود داشته باشد آن این است که زمینه را برای زندگی توأم با ایمان آمادهتر کند. پس چرا فاصله جامعه ما با زندگی ایمانی روزبهروز بیشتر میشود؟ این فاصله میراث انقلاب نیست. در تابستان گرم 58، چه بسیار بودند کسانی که برای نخستین بار رمضان را روزه گرفتند و از این تجربه خود لذت بردند؛ میراث انقلاب ما این بود. میراث انقلاب ما معنویتی بود که در دوران دفاع مقدس جامعه را فرا گرفت. میراث انقلاب ما پرورش روحهای بزرگ و اخلاصهای مثالزدنی بود. انقلاب ما نشان داد میتواند نورانیتی را که جامعه تشنه آن است تأمین کند. آخر یک بار هم که شده میراثی را که از امام خود تحویل گرفتیم با ایران امروز مقایسه کنیم؛ جامعهای سودازده که در آن تحجر دولتسازی میکند؛ جامعهای تقلبزده، دروغزده.
برخورد گزینشی با پیام دین و آن را مناسب سلیقه و منافع خود درآوردن، خرافه و تحجر را به دامن آن بستن، پول و زور را جایگزین حکمت و موعظه حسنه کردن و بخشهایی از روحانیت، این شجره هزار ساله را دولتی ساختن بیش از این هم نباید نتیجه بدهد. زمانی که امام ما از اسلام ناب محمدی(ص) نام میبرد و آن را در مقابل اسلام تحجرگرا و اسلام آمریکایی قرار میداد چنین روزهایی را میدید. این پوستین وارونه اسمش اسلام هست، اما رسمش اسلام نیست. ما خواستار بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص)، این دین غریب هستیم. و خداونده وعده داده است که ما را به راههای رسیدن به این تحفه آسمانی هدایت کند. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. و کسانی که در راه ما کوشش کنند به تحقیق آنان را به راه هایمان هدایت میکنیم.
آیا در این چند ماهه ندیدید که او چگونه به این وعده عمل کرد؟ پروردگار ما ایمانهایمان را ضایع نکرد و نخواهد کرد، زیرا او به خلاف مدعیان، نسبت به مردم دلسوز و مهربان است. و ما کان الله لیضیع ایمانکم ان الله بالناس لرئوف رحیم. کام ملت از آنچه که گذشت تلخ است، اما کیست که دستاوردهای حاصل شده در عين اين تلخكاميها را ناچیز بشمارد؟ ما با پوست و خون خود عظمت آنچه در این ایام کوتاه حاصل شده است را درک میکنیم. ما چه کردیم که به این دستاوردها رسیدیم. حقیقت آن است که جز ایمان به وعده الهی عملی متناسب با این همه پیشرفت نداشتهایم. به حوادث این ایام بنگرید و در هر كدامشان راه های خدا را که یکی پس از دیگری پیش پای ما گشوده شدند ملاحظه کنید. آنها را هم که ببندند دادار از وفا به وعدهای که داده است عاجز نمیشود و راههایی دیگر پیش پای کسانی که برای او میکوشند میگشاید؛ راههایی امن، راههایی هموار، راههایی مستقیم که بدون تردید ما را به مقصد می رسانند. چرا به خداوند توکل نکنیم حال آن که راههایمان را به ما نشان داده است؟ و ما لنا الا نتوکل علی الله و قد هدانا سبلنا. با دسترسی به چنین راههایی ما نیاز به تخطی از قانون، پشیمانی از مسالمت، توسل به تخریب یا وارد شدن به هر کوره راه دیگری نداریم.
و در آن سو نگاه كنيم كه مخالفان مردم با قدم گذاشتن در بیراهه ها چگونه رو به نشيب ميروند. فرزندان انقلاب را به زندان انداختند تا اوهام خويش را ارضا كنند. آنها چه نتيجهاي براي اين كار خود توقع داشتند؟ بدن رنجور قرباني ترور را به بند كشيدند و ضارب او را آزاد و متمتع قرار دادند. آنها انتظار داشتند از اين كار جز ريختن آبروي خود چه سودي ببرند؟ در سراشيبي كورهراهي كه درون آن افتاده بودند خردشان جا ماند و عنانشان در دست افراطگراني قرار گرفت كه نيمههاي شب به خوابگاه دانشجويان غريب و مظلوم حمله ميكنند و رايجترين كلمات در فرهنگ لغاتشان دشنامهاي ركيك است. رهروان راههاي خدا به اميدي كه از وعده او داشتند رسيدند؛ آيا مسافران بیراهه نيز به آن چيزي كه بايد انتظارش را ميكشيدند نرسيدهاند؟ ملاحظه تقيه و تملق اين و آن و شنيدن بوي حرص و بخل و آز از دهان تمجيدگران، برخورداري از حمايت خطيبي كه از منبر مقدس نمازجمعه به خشونت تشويق و به اعترافگيري مباهات ميكند؛ ترس، ترس از تنهايي، ترس از آينده، ترس از عاقبت، ترسي كه با ترساندن ديگران پنهانش ميكنند.
مردم فداکار ایران! پیمانی است بر ذمه فرزندان انقلاب اسلامی که در بازگرداندن آن به اصل نخستیناش از بذل هیچ کوششی کوتاهی نکنند، و عهدی است بر عهده همراهان و یاران شما که در راه مبارزه با متقلبان و دروغگویان به سرمایه اجتماعی و اعتمادی که ایجاد شده است، خیانت ننمایند. در عین حال تکلیفی است بر همه ما که اگر مصلحت کشور و مردم را در امری دیدیم از ملامت نترسیم و از شجاعت دریغ نورزیم. بنا بر چنین تعهداتی اینجانب برای رسيدن به آرمانهایی که پیش روی خویش داریم به جز ادامه راه سبزی که در این چند ماهه دنبال کردهاید پیشنهاد نمیکنم؛ راه سبز امید. راهی که از پیش از انتخابات آغاز کردید و همچنان با عزم های استوار در آن گام می زنید. راهی که با دعا و ندا و تکبیر، با گردهمایی های بزرگ و کوچک، با کوشش ها و جوشش ها و گفتگوها و پرس و جوهای خود همچنان در آن قرار دارید.
ما برای اشاره به جنبشی که آغاز کرده ایم از عنوان «راه» استفاده می کنیم تا توفیقهایی که در هر مرحله به دست میآوریم پایان کار ندانیم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزیم. علاوه بر آن ما در این مسیر چشم به جادههایی داریم که هدایت الهی پیشپایمان قرار میدهد. ما میاندیشیم و تدبیر میکنیم، اما ایمان داریم که در عمل، تنها راههایی که او برایمان میگشاید از خود کارسازی نشان میدهند.
ما در راهی که خداوند پیش رویمان قرار داده است از نماد «سبز» استفاده کردهایم تا پرچم دلبستگی نسبت به اسلامی باشد که اهل بیت پیامبر(ع) آموزگاران آن بودهاند؛ اهل بیت خرد، اهل بیت محبت، اهل بیت نورانیت.و ما «امید» را سرمایه خود قرار دادهایم تا حاکی از هویت ایرانیمان باشد؛ امیدی که این ملت را از گردنههای سخت تاریخ عبور داده و حیات او را در تلخترین روزهای این سرزمین تداوم بخشیده است؛ راه سبز امید.
چندی پیش، زمانی که از این نام برای بیان ویژگیهای حرکت شما استفاده کردم تصور برخی بر آن قرار گرفت که حزب یا جبههای جدید در حال تشکیل است، حال آن که این راه به هیچ وجه مشابهی و یا جایگزینی برای سامانهاي سیاسی رسمی نیست و نیاز به آنها را منتفی نمی کند، بلکه حرکتی اجتماعی و دامنه دار برای ترمیم و ایجاد برخی از بنیادین ترین زیرساختهای سیاسی است که همه شئونات کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد و از جمله تشکلها و احزاب برای فعالیت ثمربخش بدانها احتیاج مبرم دارند. قطعا جامعه ما برای محقق کردن فضای باثبات سیاسی به احزاب صالح و قدرتمند نیازمند است و چه بسا زمانی که زمینه برای فعالیت موثر و مفید سامان های سیاسی فراهم شود اینجانب و برخی از همفکران شما نیز کوشش های خود را در چارچوب تشکلی متعارف از این نوع قرار دهیم. اما راه سبز امید تشکلی از این نوع نیست. تحزب اساسا به معنای آن است که گروهی از همفکران در سازمانی مشخص و دارای سلسلهمراتب شناخته شده گردهم بیایند. همچنین در یک حزب تأکید بر بیشترین همفکری و وحدت حداکثری در عقاید است، حال آن که راه ما به عنوان مسیری که تجدید و تقويت هويت ملی را هدف گرفته، بر وحدت حول حداقل نکات مشترک تکیه میکند؛ مجموعهای پیاممحور و متشکل از تمامی سازوکارهای مدنی کوچک و بزرگ که در مسیر خود هدفی مشترک را انتخاب کردهاند.
صورت ظاهری اقداماتی که برای تداوم و تقویت حرکت کنونی مردم انتخاب میشود در حکم لباسی است که بر قامت آن میدوزیم، و فاخرترین لباسها تنها در صورتی برازنده خواهد بود که به فراخور واقعیت برده شود. واقعیت موجود در کشور ما نسبت به آنچه که در گذشته بود تغییرات شگرفی کرده است. آنچه اینک در جامعه ما نقشآفرینی میکند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در میان بخش وسیعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پایمال شدن حقوق خود معترض است. این شبکه دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که به هنگام تصمیمگیری در مورد راهحلها و اقدامات آتی، باید به آنها توجه کرد. آنچه اينجانب در پاسخ به سوال چه بايد كرد پيشنهاد ميكنم تقويت و تحكيم اين شبكه اجتماعي است.
تجربه چندین دهه از تاریخ ایران که ما از نزدیک شاهد آن بودهایم نشان میدهد حرکات جمعی مردم ما تنها در دوران باروری، حیات و سرزندگی این هستهها به نتیجه میرسند. آن چیزی که از آن به عنوان جامعهای زنده و فعال نام میبریم، جامعهای که به صورت موثر، آگاهانه و خلاق نسبت به حوادث واکنش نشان میدهد و امكان استبداد و تخطي ساختارهاي قدرت از خواست خود را از ميان ميبرد ترکیبی تشکیل یافته از چنین شبكه قدرتمندي است.
وظيفهاي كه امروز بر عهده همه ما قرار دارد و به صورتي فطري از جمعهاي كوچك و بزرگ و حتي احزاب و تشكلهاي سياسي ما سر ميزند آن است كه به صورت هستههاي معين براي چنين شبكهاي عمل كنيم.
از مهمترین نقاط قوت این شبکه، شکل طبیعی اجزای آن است. این واحدها عبارت از گروههایی کوچک اما بسیار متکثر از همفکرانی است که در قالب روابط سابقهدار دوستی یا خویشاوندی یا همکاری نسبت به هم آشنایی و اعتماد پیدا کردهاند، به صورتی که انحلال آنها امکانپذیر نیست، زیرا به معنای انحلال جامعه است. این واحدها همواره وجود دارند، اما به صرف وجود، شبکه اجتماعی موثری را شکل نمیدهند. با این همه اولین قدم در راهحل پیشنهادی اینجانب آن است که ما ایرانیان، در هر کجای جهان که هستیم، باید این هستههای اجتماعی را در میان خود تقویت کنیم. باید خانههایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ به تعبیر قرآن خانههای خود را قبله قرار دهیم، یعنی به این هستههای اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، اهمیت آنها را بشناسیم و بیش از پیش به آنها رو کنیم تا قدرتهای نهفته ای که دارند برای ما ظاهر شود. خانه های خود را قبله قرار دهیم؛ یعنی اگر تا پیش از این هر دو ماه یک بار همدیگر را ملاقات میکردیم اینک هفته ای دوبار گرد هم جمع شویم. قدرت شبکه های اجتماعی ما در این امر است.
جمعهای خویشاندوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئات مذهبی، کانونهای فرهنگی و ادبی، انجمنها، احزاب، جمعیتها، تشکلهای صنفی، نهادهای حرفهای، گروههایی که با هم ورزش میکنند یا در رویدادهای هنری حاضر میشوند، حلقه همکلاسیها، گروه فارغالتحصیلانی که هنوز دور هم جمع می شوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافتهاند، و . . . ؛ هر کدام از ما در چندین نمونه از این زیرمجموعههای کوچک عضویت داریم و این دستمایه اصلی گفتگو و ارتباط میان هستههای جامعه ماست. بلكه تجربیات اخیر نشان داد خردهرسانههایی که از این روابط زاده میشوند میتوانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آن که ظرفیتهای این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت برسد.
ما اگر صرفاً در یک انتخابات شرکت کرده بودیم برخورداری از حمایت اکثریت مردم برایمان کافی بود. اما در یک حرکت عظیم اجتماعی، اکثریت تنها زمانی به پیروزی میرسد که به اجماع نزدیک شود و آن گاه از مشروعیت غیرقابلمقاومت برخوردار خواهد شد که توجه خود را نسبت به دغدغهها و حقوق کسانی که امروز یا فردا ممکن است متفاوت با او بیندیشند و در اقلیت قرار گیرند به اثبات برساند.
نمیتوان از جامعهای که بخش قابل توجهی از آن دچار جبر نان و از تأمین نیازها اولیه خود ناتوان است انتظار مشارکت گسترده در فرآیند توسعه سیاسی را داشت. البته عکس این رابطه نیز صادق است و جامعهای که از آزادیها و آگاهیهای اساسی محروم شود در تأمین معیشتی که لیاقت آن را دارد نیز درمیماند و حتی در عهد درآمدهای افسانهای، به پیشرفتی بیشتر از صدقهپروری و واگذار کردن اختیار بازار و اقتصاد ملی خود به بیگانگان نائل نمیشود. ما بر این باوریم که آزادی زمانی دوام دارد که با عدالت توأم باشد. به همان اندازه که محدودیتهای جاری برای آزادی بیان و امکان برگزاری اجتماعات نگرانکننده است، وجود فقر، فساد و تبعیض در سطحی گسترده چشمانداز دسترسی به جامعهای آرمانی مبتنی بر قانون اساسی را تیره میکند، به ویژه آن که در سیاست سالهای اخیر دورنمای روشنی برای خروج از ا ین وضعیت ملاحظه نمیشود، به صورتی که وارد آمدن صدمات اساسی به تولید ملی، تداوم فعالیت سودآور اقتصادی را به یک آرزو و یافتن شغل مناسب را به دغدغه اصلی جوانان و خانوادههای آنان مبدل ساخته است.